ای آسمان من،
ای همی جان و قلبم،
مرا در آغوش خود بفشار
و نوازشم کن همچو عاشقان دیگر!
من از آن توئم و تو از آن من!
ای همی جان و قلبم،
مرا در آغوش خود بفشار
و نوازشم کن همچو عاشقان دیگر!
من از آن توئم و تو از آن من!
آخرین ویرایش توسط مدیر:
-
برای تایپ رمان خود اینجا کلیک کنید.
-
برای یافتن رمان های بی نام کلیک کنید.
تکمیل شده دلنوشته معشوق آسمان | Melina کاربر انجمن رمان‌فور
- نویسنده موضوع Melina Whirlwind
- تاریخ شروع
-
- برچسبها
- melina انجمن رمان فور دلنوشته معشوق آسمان
- وضعیت
کردگارا زمانش کی رسد فرا؟
آن زمان که وعده دادی آسمان و زمین به هم رسند؟
آن زمان که در آغوش می‌کشند یکدیگر را؟
آن زمان که انسان‌ها تاوان می‌دهند و می‌رنجند، پایان رنج من است.
آن روز را فرج کن، اجابت کن دعایم را،
ای پروردگار عالمیان!
آن زمان که وعده دادی آسمان و زمین به هم رسند؟
آن زمان که در آغوش می‌کشند یکدیگر را؟
آن زمان که انسان‌ها تاوان می‌دهند و می‌رنجند، پایان رنج من است.
آن روز را فرج کن، اجابت کن دعایم را،
ای پروردگار عالمیان!
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خفته چه نگاهت را؟
با چه آراستی قلبم را؟
چگونه شیدا ساختی مرا؟
با چه پیوند دادی تعشقت را؟
با چه آراستی قلبم را؟
چگونه شیدا ساختی مرا؟
با چه پیوند دادی تعشقت را؟
بعد تو دنیام ویران شد،
قلبم سرگردان!
بعد تو چشمامو بستم
تا اسیر بشم در قفل چشمات!
بعد تو زندگی بی‌معنا شد.
چون تو بودی زندگیم!
قلبم سرگردان!
بعد تو چشمامو بستم
تا اسیر بشم در قفل چشمات!
بعد تو زندگی بی‌معنا شد.
چون تو بودی زندگیم!
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انتظار کس مکش!
او چشم نمی‌ورزد عمق نگاهت را.
او در آغوش نمی‌کشد جسمت را.
او بو*س*ه نمی‌زند عشقت را.
او نوارش نمی‌کند گیسوانت را.
او پاک نمی‌سازد اشکانت را.
بو*س*ه نزن بر خاطراتش،
او رفته تا از دور عاشقت باشد.
او رفته تا از دور چشم دلتنگی بورزد.
او رفته تا از دور در آغوش کشد.
او رفته تا تو باشی!
او چشم نمی‌ورزد عمق نگاهت را.
او در آغوش نمی‌کشد جسمت را.
او بو*س*ه نمی‌زند عشقت را.
او نوارش نمی‌کند گیسوانت را.
او پاک نمی‌سازد اشکانت را.
بو*س*ه نزن بر خاطراتش،
او رفته تا از دور عاشقت باشد.
او رفته تا از دور چشم دلتنگی بورزد.
او رفته تا از دور در آغوش کشد.
او رفته تا تو باشی!
چشم می‌ورزم به خاطراتت،
به عشق نوشکفته‌ی داغ‌دارم،
به یاد خنده‌های شیرینت،
به خاطر لحظات بودنت!
به عشق نوشکفته‌ی داغ‌دارم،
به یاد خنده‌های شیرینت،
به خاطر لحظات بودنت!
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بغض می‌کند این قلب،
پوزخند می‌زند این عقل،
از آن رویایی که در سر می‌پرورانم!
و کاش‌ها زنده می‌شوند... پس از آن خاطره‌ها!
پوزخند می‌زند این عقل،
از آن رویایی که در سر می‌پرورانم!
و کاش‌ها زنده می‌شوند... پس از آن خاطره‌ها!
آخرین ویرایش توسط مدیر:
می‌کند آسمان غرش ز ناله‌ی زمین!
می‌رسد به عرش کردگار گریه‌ی آسمان!
دارد می‌رود زمین ز آغوش یار!
وهِم از دست دادنش آسمان را وا می‌دارد به تقاضا،
تقاضایی ز خدا!
می‌رسد به عرش کردگار گریه‌ی آسمان!
دارد می‌رود زمین ز آغوش یار!
وهِم از دست دادنش آسمان را وا می‌دارد به تقاضا،
تقاضایی ز خدا!
آخرین ویرایش توسط مدیر:
می‌کند غرش، موج‌ها!
می‌خواند ستارگان، نجوا!
می‌خندند تلخ، گل‌ها!
می‌کشد شعله، آفتاب!
می‌گرید دلسوز، ابرها!
می‌نگرد زیبایی اوهام را!
اما،
کرده‌ای تو سکوت محض چرا؟!
(خطاب به خدا)
می‌خواند ستارگان، نجوا!
می‌خندند تلخ، گل‌ها!
می‌کشد شعله، آفتاب!
می‌گرید دلسوز، ابرها!
می‌نگرد زیبایی اوهام را!
اما،
کرده‌ای تو سکوت محض چرا؟!
(خطاب به خدا)
آخرین ویرایش توسط مدیر:
می‌خرم این سکوت را به جان،
بلکه غرق شوم در اوهام!
بدون تو، تلخ است روزگار!
بدون تو، نمی‌خواهم این زندگانی را!
کردگارا، شد قلبم صد تکه!
پروردگارا، ل**ب نزدم و او رفت!
حال منم که بی‌جان، بر روی تختی افتاده!
جان بگیر از تنم،
که تمام کنم...!
بلکه غرق شوم در اوهام!
بدون تو، تلخ است روزگار!
بدون تو، نمی‌خواهم این زندگانی را!
کردگارا، شد قلبم صد تکه!
پروردگارا، ل**ب نزدم و او رفت!
حال منم که بی‌جان، بر روی تختی افتاده!
جان بگیر از تنم،
که تمام کنم...!
آخرین ویرایش توسط مدیر:
- وضعیت