من اگر مرده بودم
شاید
او می گریست
اما
اگر او گریه میکرد
من
حتما می مردم
اوزدمیر آصف
شاید
او می گریست
اما
اگر او گریه میکرد
من
حتما می مردم
اوزدمیر آصف
-
برای تایپ رمان خود اینجا کلیک کنید.
-
برای یافتن رمان های بی نام کلیک کنید.
شعرهای نو
- نویسنده موضوع Ghazal
- تاریخ شروع
می دانم...
آخر یک روز
خسته می شود از نیامدنش
شوخی که نیست
مگر آدم
چقدر می تواند نیاید!
آرش نژادی
آخر یک روز
خسته می شود از نیامدنش
شوخی که نیست
مگر آدم
چقدر می تواند نیاید!
آرش نژادی
فال قهوه ام
پر از آرزوهايي ست
که من غم نداشتنشان
را داغ داغ خوردم
محمدبرقعي
پر از آرزوهايي ست
که من غم نداشتنشان
را داغ داغ خوردم
محمدبرقعي
کسی بیاید
مارا دعوت کند
به رفتن !
به رفتن از تمام کسانی که
رفته اند و ما هنوز درون آنها مانده ایم!
فاطمه ضیاءالدینی
مارا دعوت کند
به رفتن !
به رفتن از تمام کسانی که
رفته اند و ما هنوز درون آنها مانده ایم!
فاطمه ضیاءالدینی
دست ها در جيب!
سيگارِ به ته رسيده ميانِ لب،
يقه بالا مى‌دهيم
خيره به آن سوىِ خيابان
به ديوار تكيه مى‌دهيم
نه كه كارآگاه باشيم،
يا عضوِ مافيا،
نه…
بدبختيم!
علیرضا روشن
سيگارِ به ته رسيده ميانِ لب،
يقه بالا مى‌دهيم
خيره به آن سوىِ خيابان
به ديوار تكيه مى‌دهيم
نه كه كارآگاه باشيم،
يا عضوِ مافيا،
نه…
بدبختيم!
علیرضا روشن
می نویسم " یک
کسی در آن سوی دنیا تنها می شود
از " دو " که می نویسم ،
دو نفر
در دو سوی دنیا ، تنهاتر می میرند !
فرامرز راد
کسی در آن سوی دنیا تنها می شود
از " دو " که می نویسم ،
دو نفر
در دو سوی دنیا ، تنهاتر می میرند !
فرامرز راد
ﺗﻮ اﻧﺘﺨﺎب ﻣﻦ ﻧﺒﻮدی
ﻋﺸﻖ من!
ﺳﺮﻧﻮﺷﺘﻢ ﺑﻮدی
ﺗﻨﻬﺎ اﻧﮕﻴﺰه ﻣﺎﻧﺪﻧﻢ
در اﻳﻦ واﻧﻔﺴﺎی ﺷﻠﻮغ
در اﻳﻦ زﻧﺪﮔﻲ ﺑﻲ اﻋﺘﺒﺎر …
عباس معروفی
ﻋﺸﻖ من!
ﺳﺮﻧﻮﺷﺘﻢ ﺑﻮدی
ﺗﻨﻬﺎ اﻧﮕﻴﺰه ﻣﺎﻧﺪﻧﻢ
در اﻳﻦ واﻧﻔﺴﺎی ﺷﻠﻮغ
در اﻳﻦ زﻧﺪﮔﻲ ﺑﻲ اﻋﺘﺒﺎر …
عباس معروفی
دلم شكست
خنديدم
همانجا
باورش شُد
تنهايي حـق ِ من است ...
بهاره حصاري
خنديدم
همانجا
باورش شُد
تنهايي حـق ِ من است ...
بهاره حصاري
همه ی این ها برای توست
تا لبخندی بزنی
و من
آرام بگیرم
ساز دست هایم را کوک کرده ام
تو را می شناسند
مگر می شود
خاطره باشد و تو نباشی .. ؟
کافی ست
نه با چشم
با دل ات
من را بخوانی.
سید محمد مرکبیان
تا لبخندی بزنی
و من
آرام بگیرم
ساز دست هایم را کوک کرده ام
تو را می شناسند
مگر می شود
خاطره باشد و تو نباشی .. ؟
کافی ست
نه با چشم
با دل ات
من را بخوانی.
سید محمد مرکبیان
آنچنان عاشقانه
به تمام
خواهمت خواست
که قلمت سربه زیر شود
و انگشتهات
بر تن من بریزد
ذهن زیبای تو را
عباس معروفی
به تمام
خواهمت خواست
که قلمت سربه زیر شود
و انگشتهات
بر تن من بریزد
ذهن زیبای تو را
عباس معروفی