چگونه خوابم ببرَد؟
وقتی که می دانم
بالشم هرچه نرمتر باشد
پرندگان بیشتری کشته شده اند...!
حسن آذری
وقتی که می دانم
بالشم هرچه نرمتر باشد
پرندگان بیشتری کشته شده اند...!
حسن آذری
-
برای تایپ رمان خود اینجا کلیک کنید.
-
برای یافتن رمان های بی نام کلیک کنید.
شعرهای نو
- نویسنده موضوع Ghazal
- تاریخ شروع
کور بودم کاش،
تا تو نزدیک می آمدی و
دستم را می گرفتی
نه مثل حالا
که چشم، تنها
جای خالی ات را می بیند ...
علیرضا روشن
تا تو نزدیک می آمدی و
دستم را می گرفتی
نه مثل حالا
که چشم، تنها
جای خالی ات را می بیند ...
علیرضا روشن
باورم نمی شود
حافظ شاعربوده باشد
یا گوته
وقتی تو را ندیده اند!
برای شاعر شدن
باید
"تو"
باشی
مهدیه لطیفی
حافظ شاعربوده باشد
یا گوته
وقتی تو را ندیده اند!
برای شاعر شدن
باید
"تو"
باشی
مهدیه لطیفی
معنای زنده بودن من، با تو بودن است.
نزدیک، دور
سیر، گرسنه
رها، اسیر
دلتنگ، شاد
آن لحظه ای که بی تو سر آید مرا مباد!
مفهوم مرگ من
در راه سرفرازی تو، در کنار تو
مفهوم زندگی است.
معنای عشق نیز
در سرنوشت من
با تو، همیشه با تو، برای تو، زیستن.
فریدون مشیری
نزدیک، دور
سیر، گرسنه
رها، اسیر
دلتنگ، شاد
آن لحظه ای که بی تو سر آید مرا مباد!
مفهوم مرگ من
در راه سرفرازی تو، در کنار تو
مفهوم زندگی است.
معنای عشق نیز
در سرنوشت من
با تو، همیشه با تو، برای تو، زیستن.
فریدون مشیری
باید بلند تر
بنویسم نرو نرو...
شاید نگاه کردی و
دیدی صدای کیست...
احسان قدیمی
بنویسم نرو نرو...
شاید نگاه کردی و
دیدی صدای کیست...
احسان قدیمی
بوی صبح می دهی
و گنجشک ها
در خنده هایت پرواز می کنند
حسودی ام می شود
به خیابان ها و درخت هایی،
که هر صبح بدرقه ات می کنند
حسودی ام می شود
به شعرها و ترانه هایی که می خوانی
خوشا به کلماتی
که در ذهن تو می چرخند!
مریم ملک دار
و گنجشک ها
در خنده هایت پرواز می کنند
حسودی ام می شود
به خیابان ها و درخت هایی،
که هر صبح بدرقه ات می کنند
حسودی ام می شود
به شعرها و ترانه هایی که می خوانی
خوشا به کلماتی
که در ذهن تو می چرخند!
مریم ملک دار
عیب است عاشق باشی و
اشکی نریزی
ای چهره ی غمگین من!
کو آبرویت؟
مهدی فرجی
اشکی نریزی
ای چهره ی غمگین من!
کو آبرویت؟
مهدی فرجی
در گلوگاهِ من
درختِ سیبی هست
که از آن
مردی را
بر دار کرده‌اند.
اگر دهان می‌گشایم و روی می‌گردانی
بگردان،
اما به قِدمَتِ عشق سوگند
که تباهیِ من از مِی و افیون نیست.
اوست که در گلوگاهم آویخته است و
می‌پوسد
آرام آرام...
لئوناردو آليشان
درختِ سیبی هست
که از آن
مردی را
بر دار کرده‌اند.
اگر دهان می‌گشایم و روی می‌گردانی
بگردان،
اما به قِدمَتِ عشق سوگند
که تباهیِ من از مِی و افیون نیست.
اوست که در گلوگاهم آویخته است و
می‌پوسد
آرام آرام...
لئوناردو آليشان
ابرها
گاهی پرنده می شوند
گاهی شکل های دیگر
و گاه گاهی که به ندرت
شبیه من می شوند
می بارند!
ناصر رعیت نواز
گاهی پرنده می شوند
گاهی شکل های دیگر
و گاه گاهی که به ندرت
شبیه من می شوند
می بارند!
ناصر رعیت نواز
از خوشبختی های بی تو بیزارم
بیزار
مثل کودکی معلول
که می داند
هدیه ی تولدش
یک جفت عصای تازه است ...
مهدی مظاهری
بیزار
مثل کودکی معلول
که می داند
هدیه ی تولدش
یک جفت عصای تازه است ...
مهدی مظاهری