خودم را به تخت بستم
تو را ترک کنم
به خواب ِ تو عادت کردم!
افشین صالحی
تو را ترک کنم
به خواب ِ تو عادت کردم!
افشین صالحی
-
برای تایپ رمان خود اینجا کلیک کنید.
-
برای یافتن رمان های بی نام کلیک کنید.
شعرهای نو
- نویسنده موضوع Ghazal
- تاریخ شروع
بعد تــو
بیش از همه فکرم به این مشغول بود
من چه چیزی
کمتر از آن نـــارفیقان داشتم؟!
کاظم بهمنی
بیش از همه فکرم به این مشغول بود
من چه چیزی
کمتر از آن نـــارفیقان داشتم؟!
کاظم بهمنی
با تو عاشقى كنم
يا زندگی؟
در بوى نارنجى پيرهنت
تاب مى خورم
بى تاب مى شوم
و دنبال دست هات مى گردم
در جيب هام
مى ترسم گمت كرده باشم در خيابان
به پشت سر برمى گردم
و از تنهايى خودم وحشت مى كنم
عباس معروفى
يا زندگی؟
در بوى نارنجى پيرهنت
تاب مى خورم
بى تاب مى شوم
و دنبال دست هات مى گردم
در جيب هام
مى ترسم گمت كرده باشم در خيابان
به پشت سر برمى گردم
و از تنهايى خودم وحشت مى كنم
عباس معروفى
حالم بد است،
مثل زمانی که نیستی ...
دردا که تو همیشه،
همانی که نیستی ...
من بی تو،
در غریب ترین شهر عالمم
بی من، تو در کجای جهانی،
که نیستی؟ ...
غلامرضا طریقی
مثل زمانی که نیستی ...
دردا که تو همیشه،
همانی که نیستی ...
من بی تو،
در غریب ترین شهر عالمم
بی من، تو در کجای جهانی،
که نیستی؟ ...
غلامرضا طریقی
گریه کن !
تازه دارد چشم هایت
شبیه من می شود...
اینبار ولی
نه از دست خاطره ها کاری بر می آید
نه عکس ها...
عشق هم
نمی تواند وساطت کند ؛
ما فرسنگ ها از دل هم
دور شدیم...
مینا آقازاده
تازه دارد چشم هایت
شبیه من می شود...
اینبار ولی
نه از دست خاطره ها کاری بر می آید
نه عکس ها...
عشق هم
نمی تواند وساطت کند ؛
ما فرسنگ ها از دل هم
دور شدیم...
مینا آقازاده
تو "ناب" بودی
خواستم اوج بگیری
به درخت زندگیت "آب" دادم
اما ندانستم کِی
"ناباب" شدی . . . !
سارا محمودزاده
خواستم اوج بگیری
به درخت زندگیت "آب" دادم
اما ندانستم کِی
"ناباب" شدی . . . !
سارا محمودزاده
از دستهای من جز این ثمری نیست
گاهی ببارم
گاهی بمیرم
گاهی
اگر شد
در حیرت واژه ی دوست داشتن
تو را دوباره از نو بنویسم . . .
نیکی فیروزکوهی
گاهی ببارم
گاهی بمیرم
گاهی
اگر شد
در حیرت واژه ی دوست داشتن
تو را دوباره از نو بنویسم . . .
نیکی فیروزکوهی
وقتی در خانه نیستی
زلزله
آتش سوزی
و حتی بادی که به پنجره می کوبد
وحشت زده ام می کند ...
می ترسم هیچ راه فراری به آغوش تو نباشد.
منیره حسینی
زلزله
آتش سوزی
و حتی بادی که به پنجره می کوبد
وحشت زده ام می کند ...
می ترسم هیچ راه فراری به آغوش تو نباشد.
منیره حسینی
حاصل بوسه های تو
اکنون منم
شعری
که از شکوفه های بهاری سنگین است
و سر به سجده بر آب فرود آورده
دعا می خواند.
شمس لنگرودی
اکنون منم
شعری
که از شکوفه های بهاری سنگین است
و سر به سجده بر آب فرود آورده
دعا می خواند.
شمس لنگرودی
گاهی وقت‌ها
دلت می‌خواهد با یکی مهربان باشی
دوستش بداری
وَ برایش چای بریزی
گاهی وقت‌ها
دلت می‌خواهد یکی را صدا کنی
بگویی سلام،
می آیی قدم بزنیم؟
گاهی وقت‌ها
دلت می‌خواهد یکی را ببینی
بروی خانه بنشینی فکر کنی
وَ برایش بنویسی
گاهی وقت‌ها...
آدم چه چیزهایِ ساده‌ای را
ندارد!...
افشین صالحی
دلت می‌خواهد با یکی مهربان باشی
دوستش بداری
وَ برایش چای بریزی
گاهی وقت‌ها
دلت می‌خواهد یکی را صدا کنی
بگویی سلام،
می آیی قدم بزنیم؟
گاهی وقت‌ها
دلت می‌خواهد یکی را ببینی
بروی خانه بنشینی فکر کنی
وَ برایش بنویسی
گاهی وقت‌ها...
آدم چه چیزهایِ ساده‌ای را
ندارد!...
افشین صالحی