• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!

مجموعه شعر اشعار صنم نافع.

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
تکیه گاهم نشدی،جور تو را باد کشید

بی کسی ذهن مرا تا غزلآباد کشید

فارغ از تلخی این برهه تاریخ شدم

آسمان صورت غمگین مرا شاد کشید

دست تقدیر ، در اندیشه ی حبس ابدم

روی پیشانی من یک زن آزاد کشید

آریایی شدم و باور افسانه مرا

تا اُبهّت کده ی سلسله ی ماد کشید

بیستون پیش من از کوه شدن کم آورد

زخم را روی تنم تیشه ی فرهاد کشید

نفت شد علت تحمیلی مُردن که مرا

جان به ل**ب آمده تا خیبر و مرصاد کشید

قتل هر خاطره ، زنجیره ی رویایم را

تا شب حادثه دوم خرداد کشید

آخرین شعر من از بس که غمش سنگین بود

سنگ از درد درونمایه ی آن داد کشید
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
آمدم تا مرزهای بسته ى آغوش تو

تا ل*ب دریای باران خورده ی خاموش تو

از شرابت بیشتر امشب برای من بریز

تا بگویم:" درد دارم می کشم " در گوش تو

اختیارم دست رویاهاست تا می پرورم

بوسه های سرد را روی تن بیهوش تو

کودکی پای برهنه توی این تصویر ها

می دود دنبال آن چشمان بازیگوش تو

بغض کردم بازهم اما دلیلش را نپرس

تا که بگذارم سرم را بی صدا بر دوش تو
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
چه فرق داشت ماجرا،اگر که آنچنان نبود؟

تو بودی و سکوت من،کسی میانِمان نبود

چه فرق داشت سرنوشت،اگر غمی نداشتیم

نشانه های یأس در نگاهِ آسمان نبود

از ابتدای داستان مرا دوباره خلق کن

پرىِ دلشکسته ای که چهره اش جوان نبود

غرورِ نحسِ ساحره که از نگاهِ آینه

قشنگ تر از او کسی هنوز در جهان نبود

چه فرق داشت اینچین نمی گذشت عمرِ ما

دقیقه های ناب در اسارتِ زمان نبود

نگاه کن که شعرها،تو را بهانه کرده اند

کسی شبیهِ تو در این زمانه جاودان نبود

به حکمتی بخند که همیشه درد می کشید

خدا برای جفتِمان،اگر چه مهربان نبود
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
زل بزن خوب به عکسم

چه در آن می بینی

من به تصویر در این قاب

شباهت دارم ؟

بی صدا مرده ام و توی خودم

دفن شدم

من از این مقبره‌ی سرد

رضایت دارم
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
توی آغوشت که بودم لحظه ها بی وزن بود

کودکانه ، از نگاهت آسمان می خواستم

خواب می رفتم کنارت با تمام ترسهام

از تو در کابوس هایم قهرمان می خواستم !



روزها آرام از تقویم من رد می شدند

بوسه می زد عشق بر سلولهای مرده ام

سرنوشتم را درون قصه ها و شعرها

فارغ از ابعاد بی رحم زمان می خواستم



لحن مرموز خدا در عشق بازی هایمان

روح عریان مرا در اختیارت می گذاشت

می شدی نزدیک وُ من از شدّت دلضربه ها

داشتم می مردم ، از چشمت امان می خواستم


آه ای ويرانه ی باغ تخیّل های من

ای نگاهت یاس غمناک و غريب آسمان

من تو را در ابتدای درک هستی ِ زمین

با همین دستان سرد و ناتوان می خواستم


خوب می فهمم تو را ، این گریه هایم شاهد است

دوستت دارم ولی باید فراموشت کنم

می سپارم بار غمها را به آغوش خدا

او که می داند کسی را آنچنان می خواستم
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
آسمان بد گرفته و افسوس،واین هوایم هوای خوبی نیست

اینکه می خواهی از خدا باران، بس کند که دعای خوبی نیست!

حال من را چرا نمی فهمی ؟بند بنم دوباره می لرزد

تو برایم بخوان که دلتنگم ،من صدایم صدای خوبی نیست

عاشقت هستم، خاطرم را بخواه

روزگارت سیاه ،این محل بی تو جای خوبی نیست

پیش تو هستم و بدون تو ام،پیش تو هستم و دلم خون است

پای عشقت چه ها ندادم حیف،بی کسی ها بهای خوبی نیست

از خدا آسمان طلب کردم،بر زمین زد مرا به من خندید

از خلوصم از عشق من ترسید ،چون خدایم خدای خوبی نیست!

باز چاقو به قلب من خورده است، درد را با سکوت می بارم

مانده ام توی این سکانس تلخ ،مرگ هم انتهای خوبی نیست
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
بگیر از دستم وُ امشب ببر پیش خودت با زور

به شهر آرزوهای همیشه از خیالم دور

برقصانم به روی سنگفرش آبی قصرت

به دقت زل بزن بر خستگی چهره ام در نور

برقصان و ببوسم روی در روی رقیبانم

اگر هر زن تو را می خواست چشمان حسودش کور !

مرا بنشان به روی اسب خود،کالسکه ام قرضیست

پرنسس نیستم، یک عاشقم، شهزاده ی مغرور !

در آغوشم بکش فارغ از اینکه وقتمان تنگ است

بپیچان سادگی های پر از زخم مرا در تور

دوباره شب گذشت از نیمه و جادوم باطل شد

لباسش کنده شد، کفشش در آمد دختر موبور
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
درد دارد همیشه دل کندن، درد دارد تمام پایان ها

گم شدن در مسیر تنهایی،گریه کردن به حال باران ها

عشق با روح من گلاویزست، شهر تا بی نهایت افسرده

من چه کردم که باید اینگونه، له شوم از هجوم تاوان ها

آه ای سرگذشت غمگینم، آه ای انتهای رویاها

زخمهایی زدی که می ترسم، از تو و از تمام انسانها

از دل خاطرات وهم آلود، نکند که دوباره برگردی

اتفاقی ببینمت یک روز، باز هم در همین خیابانها

آخرین لحظه های عمرت را، نکند که به یاد من باشی

جان بگیرم دوباره در ذهنت، در میان عذاب وجدان ها

دردها می کشم، نمی میرم ،فال می گیرم و تو می آیی

وحشتی از نگاهت افتاده، توی قلب تمام فنجانها
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
در صفحه ی شطرنج چشمانت
یک عمر بی رحمانه ماتم برد
در هر شکست بی برو برگرد
سرباز بی اسبم زمین می خورد


در "قلعه ی خاموش" جا ماندم
تا آخرین منجی من باشی
باران گرفت وُ خیس افتادم
از بوم توی حوض نقاشی


من آخرین مجروح بودم در -
نا امنی مرموز آغوشت
من شاعرِ هر "دوستت دارم "
در عشقبازی ها درِ گوشت


در آسمان ابری شعرت
بار مصیبت را فرو خوردم
از کوچه ی بن بست می آیم
ای کاش من هم زود می مُردم
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
ز کوچه ی بن بست می آیی
از گریه هایت را فرو خوردن
از راه رفتن روی خط ّ مین
عصیان و رویای "جوان مردن "


در چشمهایت شورش غمهاست
آژیر می پیچد ، درِ گوشت
هر روز یک مجروح می میرد
در سنگر نا امن ِ آغوشت


در فیلم های کهنه جا ماندی
در قهرمان بازی جاهل ها
متروکه های "قلعه ی خاموش"!
رقاصه ها ، آوازها ، کِل ها


راه فرار از شهر اِشغالی
در نقشه ی دنیا مشخص نیست
راه رهایی ازخدایی که ...
دیگر برای تو مقدس نیست


راه رهایی از شکستی محض
از شاهِ ماتِ صفحه ی شطرنج
از کودکی های هدر رفته
توی مسیرِ نقشه های گنج
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
بالا پایین