• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!

مجموعه شعر اشعار ظهیر فاریابی.

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
به نور پر نشدی زآفتاب کیل هلال
گر از ضمیر منیرت نکردی استمداد

بدان خدای که از روی کبریا و جلال
منزه است ز اکفا مقدس از اندا د

نه ذات بی بدلش راست تهمت از اشباه
نه ملک لم یزلش راست و صمت از اضداد

که خسروی چو تو بیدار بخت عالیقدر
به خواب نیز نبیند سرای ناسزا وفساد

شها چه موسم نوروز فراخ آمده است
که تا به لهو و طرب عقل را کند ارشاد

به خواه باده نوشین و داد وقت بده
که روز رفته نگردد به هیچ حال معاد

بهشت وار یکی بزم ساز نوروزی
چنانک هست ز آیین خسروان معتاد
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
که تا به تهنیه در پای بزمت افشانم
طویلهای دُر،از بحر خاطر و قاد

منم که یافته ام چیرگی و پیروزی
زبندگی تو بر جمله مطلب و مرتاد

به خدمت تو امان یا فته ز صرف زمان
چنانکه از اثر سعی مرتضی مقداد

به ابر مرحمت و افتاب عاطفتت
رسید خوشه امّید من به وقت حصاد

میان زمره اقرانم از عنایت محض
تو کردی او حد از آن پس که بودم از آحاد

ز تربیت چو کنی بیشتر نیایم کم
به نظم ونثر ز صابی و صاحب عباد

همیشه تا که به تقدیر صنع بی علت
بود فراخته این چهار طاق سیع شداد

سرادقات جلالت کشیده باد چنان
که از بقاش طناب آید از دوام اوتاد

قبای مدت دوران تو بدان قد باد
که دامنش ز درازی رسد به روز معاد
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
مراد ز دست هنرهای خویشتن فریاد
که هریکی به دگرگونه داردم ناشاد

بزرگتر ز هنر در عراق عیبی نیست
زمن مپرس که این نام بر تو چون افتاد ؟

هنر نهفته چو عنقا بماند ز آنک نماند
کسی که باز شناسد همای را از خاد

تنم گداخت چو موم از عنا درین فکرت
که آتش از چه نهادند در دل فولاد؟

چمن چگونه برآراست قامت عرعر؟
صبا چگونه بپیر است طره شمشاد ؟
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
دلم چه مایه جگر خورد تا بدانستم
که آدمی ز چه پیدا شد و پری ز چه زاد

ولیک هیچم از این در عراق ثابت نیست
تو خواه در همدان گیر و خواه در بغداد

مراد خود از هنر خویش نیست چندان بهر
خوشا فسانه شیرین وقصه فرهاد

تمتعی که من از فضل در جهان دیدم
همان جفای پدر بود و سیلی استاد

کمینه مایه من شاعری است خود بنگر
که چند گونه کشیدم ز دست او فریاد

به پیش هر که از آن یاد می کنم طرفی
نمی کند پس از آن تا تواند از من یاد

ز شعر جنس غزل خوشترست و آن هم نیست
بضاعتی که توان ساختن از آن بنیاد
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
بنای عمر خرابی گرفت چند کنم
ز رنگ و بوی کسان خانه هوس آباد؟

مرا از آن چه که شیرین لبی است در کشمیر
مرا از آن چه که سیمین بری است در نوشاد ؟

برین بسنده کن از حال مدح هیچ مگوی
که شرح درد دل آن نمی توانم داد

بهین گلی که از او بشکفد مرا این است
که بنده خوانم خود را و سرو را آزاد

گهی لقب نهم آشفته زنگیی را حور
گهی خطاب کنم م**س.ت سفله ای را راد

هزار دامن گوهر نثارشان کردم
که هیچکس شَبَه یی در کنار من ننهاد

هزار بیت بگفتم که آب از او بچکید
که جز ز دیده دگر آبم از کسی نگشاد
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
در این زمانه چو فریادرس نمی بینم
مرا رسد که رسانم بر آسمان فریاد

اگر عنایت شاهم چو چنگ ننوازد
چو نای حاصل فریاد من شود همه باد

سر ملوک جهان آنک زیبد و هستش
هزار بنده و چاکر چو کیقباد و قباد

خدایگانی که نسبت معانی او
حساب هفت فلک چون یکی است از هفتاد

امل ز رغبت او در سخا همی نازد
چو دایگان عروس از حریصی داماد

فلک ز بار بزرگیش عاجز است و سزد
که این ضعیف نهادست و آن قوی والاد

قضا مقر شد کانجا که حکم او بنشست
به پای خدمت و طاعت ببایدش استاد

چو حد مَحمِدت اینجا رسید وقت دعاست
خداش در همه وقتی معین و حافظ باد
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
تا غمزه تو تیر جفا بر کمان نهاد
خوی تو رسم خیره کشی در جهان نهاد

بس جان نازنین که بلا را نشانه شد
زان تیرها که غمزه تو بر کمان نهاد

صبری که در میان غمم دستگیر بود
از دست محنت تو قدم بر کران نهاد

عیشی که چشم عقل بدوزد ز تیرگی
دست زمانه در سر زلفت عیان نهاد

و اندیشه ای که گم شود زلطف در ضمیر
گردون به راز با کمرت در میان نهاد

بر ره نشست دیده که تا چون وفا شود
آن وعده ها که لطف تو در گوش جان نهاد
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
زین گونه مشکلات که در راه عشق توست
دل بر وفای عهد تو مشکل توان نهاد

دانم یقین که نشکند الا ثنای شاه
مهری که عشوه تو مرا بر زبان نهاد

منت خدایراکه به نام خدایگان
بر چرخ پیر مسند بخت جوان نهاد

دست زمانه گوهر شاهی به فال نیک
در آستین حکم قزل ارسلان نهاد

شاه جهان مظفر دین خسرو عجم
کز فخر پای بر سر هفت آسمان نهاد

در تنگنای اندام ز تدبیر عدل او
نقاش طبع پیکر مرغ آشیان نهاد

قدرش رکاب با فلک اندر رکاب شد
فرمانش با زمانه عنان در عنان نهاد
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
بالا پایین