سلام به خنگ همیشگی :cool:
میدونم لابد الان کلی داری حرص میخوری بابت این ولی خب خنگی دیگه کاریش هم نمیشه کرد. از اونجایی که من امروز خیلی عجولم منتظر نشدم درست و حسابی با بقیه هماهنگ کنم برای این مورد... کدوم مورد؟ خدا میداند من که یادم نیست امروز چه روزیه:/
خب نه حالا که فکرش رو میکنم مثل همیشه دل تو دلت نیست پس منم زیاد منتظرت نمیذارم اگه هم نفهمیدی چی گفتم بدون خودمم نفهمیدم فقط مونده بود رو زبونم گفتم بگم:/ حتی الانم نمیفمم چی دارم میگم😐😂
امروز یه روز مهم برای منه ولی یه فرقی با هر سال داره. سالهای پیش نتونستم درست و حسابی باهات حرف بزنم ولی امسال... حس خوبی دارم:)
بلد نیستم خوب مقدمه چینی کنم این رو دیگه خودت باید بدونی
اولین باری که دیدمت من تقریبا شیش یا هفت سالم بود. که فکر کنم دلیلش رو هم بدونی لازم به ذکر جزییات نیست
اون موقع خیلی تپل بودی یادمه حامد بهت میگفت بگو شامپو
-شامپو
- بیا بغلم گامبو:)))😂
شاید اون موقع سه سالت بود و خوب یادت نیست ولی از اینکه بهت کلی میرسیدن و دورت رو میگرفتن، به هر حال بچه بودیم و پر از حس حسادت و چشم و هم چشمی با همدیگه... خلاصه که حسودیم میشد بهت.
یه بار از حسادت خواستم مثل داداشای یوزارسیف گازت بگیرم یا ولت کنم داخل خیابون گم بشی که سر خیابون مامان حمید چهار چشمی دیدت آوردت تحویلت داد و یه روز کامل تنببه شدم:/
یه دختر آروم بودی که اگه تا میخوردی میزدنت هم جیکت بلند نمیشد فقط به فکر پر کردن خندق بلات بودی کلا خیلی میخوردی(نمیدونم چرا الان مثل مداد باریک شدی:/)
خلاصه که دختر جذابی هستی هرچند به پای من نمیرسی ولی میشه روت حساب کرد :cool:
فکر کنم میخواستی اون موقع مظلوم نمایی کنی چون وقتی بزرگ تر شدی خود واقعیت رو، نشون دادی... شدی یه پا فلفل که کسی نبود جلوشو بگیره یه وقت خنگ و خرابی نزنه:/ یادم نمیره چجوری جوجههای مرغ خاله مهلا رو با سر بلند میکردی گردن یکیشون رگ به رگ شد خلاصه جوجه بدبخت دو روز بعدش مرد:/ اگه کسی نبود جلوتو بگیره با سهیل کل کرج رو خراب میکردین رو سر مردم:)
خیلی حرص و جوش خوردم پای تو
اون هفت قلم آرایش که شبیه کبرا خانوم شده بودی و اون نمایش و داستان و تأتر، از آزار و اذیت همسایه ها بگیر تا دست کردن توی کلهی پر موی من.. خلاصه که خیلی اذیتم کردی:/ ولی خب هیچ وقت بهت گفته بودم که چقدر برام عزیزی و دوستت دارم؟:)
مسلما نه لابد نداشتم دیگه که نگفتم 😂 :cool:
این همه داستان چیدم تا بهت بگم تولدت مبارک
برات بهترینهارو آرزو میکنم سونیای عزیزم امیدوارم مسیر زندگیت همواره جادهای پر از پیچ و خم و قشنگی باشه چون اگه دیدی جادهی زندگیت همیشه صافه باید بدونی یه جای کار میلنگه:) شاد باش همیشه بخند و بدون که یه عدهای هستن که خندهات دلخوشیشونه♡♡ با این همه باز هم بهت میگم بزرگ نشو، کوچیک بمون فارغ از دنیای آدم بزرگا دیوونه باش و دیوونگی کن و دوست دارم بدونی که همیشه و همه جا، هر وقت خدایی نکرده شکست خوردی یا یه موفقیت چشمگیر به دست آوردی، ما پشتتیم و هوات رو داریم عزیزم:)♡
کادو هم که دیگه نه از اون شارژ دوتومنی خبریه نه عکس مجازی بدم به جای کادوت:/ کادو برا چیته من خودم یه پا کادوام همین متنه هم زیادیته
حالا از اونایی نیسیم کادو مجازی بدیم پس شب که بردیمت بیرون اونجا کادوت رو بهت میدم♡(پ.ن: فکر نکنی دوست دارم ها نه دلم برات سوخت گفتم کادو بدم بهت)
بازم به رسم عادت، تولـدت مبآرک
دوستدارت: شکآرچی♡
:love::cool:
اسرا: @Candy_hzn میدونم لابد الان کلی داری حرص میخوری بابت این ولی خب خنگی دیگه کاریش هم نمیشه کرد. از اونجایی که من امروز خیلی عجولم منتظر نشدم درست و حسابی با بقیه هماهنگ کنم برای این مورد... کدوم مورد؟ خدا میداند من که یادم نیست امروز چه روزیه:/
خب نه حالا که فکرش رو میکنم مثل همیشه دل تو دلت نیست پس منم زیاد منتظرت نمیذارم اگه هم نفهمیدی چی گفتم بدون خودمم نفهمیدم فقط مونده بود رو زبونم گفتم بگم:/ حتی الانم نمیفمم چی دارم میگم😐😂
امروز یه روز مهم برای منه ولی یه فرقی با هر سال داره. سالهای پیش نتونستم درست و حسابی باهات حرف بزنم ولی امسال... حس خوبی دارم:)
بلد نیستم خوب مقدمه چینی کنم این رو دیگه خودت باید بدونی
اولین باری که دیدمت من تقریبا شیش یا هفت سالم بود. که فکر کنم دلیلش رو هم بدونی لازم به ذکر جزییات نیست
اون موقع خیلی تپل بودی یادمه حامد بهت میگفت بگو شامپو
-شامپو
- بیا بغلم گامبو:)))😂
شاید اون موقع سه سالت بود و خوب یادت نیست ولی از اینکه بهت کلی میرسیدن و دورت رو میگرفتن، به هر حال بچه بودیم و پر از حس حسادت و چشم و هم چشمی با همدیگه... خلاصه که حسودیم میشد بهت.
یه بار از حسادت خواستم مثل داداشای یوزارسیف گازت بگیرم یا ولت کنم داخل خیابون گم بشی که سر خیابون مامان حمید چهار چشمی دیدت آوردت تحویلت داد و یه روز کامل تنببه شدم:/
یه دختر آروم بودی که اگه تا میخوردی میزدنت هم جیکت بلند نمیشد فقط به فکر پر کردن خندق بلات بودی کلا خیلی میخوردی(نمیدونم چرا الان مثل مداد باریک شدی:/)
خلاصه که دختر جذابی هستی هرچند به پای من نمیرسی ولی میشه روت حساب کرد :cool:
فکر کنم میخواستی اون موقع مظلوم نمایی کنی چون وقتی بزرگ تر شدی خود واقعیت رو، نشون دادی... شدی یه پا فلفل که کسی نبود جلوشو بگیره یه وقت خنگ و خرابی نزنه:/ یادم نمیره چجوری جوجههای مرغ خاله مهلا رو با سر بلند میکردی گردن یکیشون رگ به رگ شد خلاصه جوجه بدبخت دو روز بعدش مرد:/ اگه کسی نبود جلوتو بگیره با سهیل کل کرج رو خراب میکردین رو سر مردم:)
خیلی حرص و جوش خوردم پای تو
اون هفت قلم آرایش که شبیه کبرا خانوم شده بودی و اون نمایش و داستان و تأتر، از آزار و اذیت همسایه ها بگیر تا دست کردن توی کلهی پر موی من.. خلاصه که خیلی اذیتم کردی:/ ولی خب هیچ وقت بهت گفته بودم که چقدر برام عزیزی و دوستت دارم؟:)
مسلما نه لابد نداشتم دیگه که نگفتم 😂 :cool:
این همه داستان چیدم تا بهت بگم تولدت مبارک
برات بهترینهارو آرزو میکنم سونیای عزیزم امیدوارم مسیر زندگیت همواره جادهای پر از پیچ و خم و قشنگی باشه چون اگه دیدی جادهی زندگیت همیشه صافه باید بدونی یه جای کار میلنگه:) شاد باش همیشه بخند و بدون که یه عدهای هستن که خندهات دلخوشیشونه♡♡ با این همه باز هم بهت میگم بزرگ نشو، کوچیک بمون فارغ از دنیای آدم بزرگا دیوونه باش و دیوونگی کن و دوست دارم بدونی که همیشه و همه جا، هر وقت خدایی نکرده شکست خوردی یا یه موفقیت چشمگیر به دست آوردی، ما پشتتیم و هوات رو داریم عزیزم:)♡
کادو هم که دیگه نه از اون شارژ دوتومنی خبریه نه عکس مجازی بدم به جای کادوت:/ کادو برا چیته من خودم یه پا کادوام همین متنه هم زیادیته
حالا از اونایی نیسیم کادو مجازی بدیم پس شب که بردیمت بیرون اونجا کادوت رو بهت میدم♡(پ.ن: فکر نکنی دوست دارم ها نه دلم برات سوخت گفتم کادو بدم بهت)
بازم به رسم عادت، تولـدت مبآرک
دوستدارت: شکآرچی♡
:love::cool:
اصلا دوست ندارم در مورد اولین آشناییمون حرف بزنم... چون دلم نمیخواد مردم بدونن در چه حد پرروعم:/ اینکه یهویی به یکی پیام بدم بگم چطوری جیگر؟ و به این فکر کنم که(کاش پسر فرضم کنه و پشت گوشی سکته بزنه) خیلی کار میمون واریه!
دوس دارم در مورد احساسم حرف بزنم...
اگه فکر میکنی میخوام حرفای عشقولانه بزنم کاملا در اشتباهی! چون من وقتی به تو فکر میکنم تنها چیزی که حس نمیکنم عشقه و بس! بیشتر حس میکنم یه چیزی درونم وول میخوره و میگه: پاشو برو کرم بریز! پاشو برو روی مخ یکی راه برو! پاشو برو دس به یه کار دیوانه واری بزن! پاشو برو یه کاری بکن چرا نشستی عین بز منو نگاه میکنی؟
هام! حس میکنم واس تبریک تولد متن مناسبی نیس:/ اشتباه میکنم؟ ولش باو اشکال نداره مهم اینه میخوام تولدتو تبریک بگم و کمو بیش خوشحالت کنم:)
ای دختر فروردینی! انشالله حال دلت همیشه بهاری باشه و رو آرزوهات برف زمستانی نشینه:)
زاد روزت مبارک جان دل!