ک
کاربر حذف شده 428
مهمان
مهمان
و قاف
جرف آخر عشق است
آنجا که نام کوچک من آغاز میشود
"قیصر امین پور"
جرف آخر عشق است
آنجا که نام کوچک من آغاز میشود
"قیصر امین پور"
-
برای تایپ رمان خود اینجا کلیک کنید.
-
برای یافتن رمان های بی نام کلیک کنید.
شما از یک مرورگر قدیمی استفاده می کنید که ممکن است این سایت یا سایر وب سایتها را به درستی نمایش ندهد. باید مرورگرتان را به روز کنید.
دلنوشته از یک رهگذر
- نویسنده موضوع کاربر حذف شده 428
- تاریخ شروع
-
- برچسبها
- دلنوشته
ک
کاربر حذف شده 428
مهمان
مهمان
سپاس که نیامدی...
این نیامدن برای من مفهومش کوتاهی شادی پنهانی بود که در لحظه عزیمتم داشتم،حس اینکه میدانستم پس از هر شادی گرمای اشک در انتظارم است...آتش گرفتم
سپاس که نیامدی...
این نیامدن برای من مفهومش عدم توقع از کسی بود که عاشقانه میپرستمش اما نانوشته بودنش انتظار را از من میدزدید.
سپاس که نیامدی...
این نیامدن برای من مفهومش حفظ فاصله ای بود که خداوند بلاجبار نوشته است زیر پرونده ام،مهر زده و امضا کرده و من سر تسلیم برایش فرود می آورم.
سپاس که نیامدی...
این نیامدن برای من مفهومش قناعت به سهم خودم بود برای نیمی از ساعت در طول یک هفته
سپاس که نیامدی...
این نیامدن برای من مفهومش حفظ شیرینی دوشنبه هایی بود که نباید با شنبه ها قاطیش کرد
این نیامدن برای من مفهومش کوتاهی شادی پنهانی بود که در لحظه عزیمتم داشتم،حس اینکه میدانستم پس از هر شادی گرمای اشک در انتظارم است...آتش گرفتم
سپاس که نیامدی...
این نیامدن برای من مفهومش عدم توقع از کسی بود که عاشقانه میپرستمش اما نانوشته بودنش انتظار را از من میدزدید.
سپاس که نیامدی...
این نیامدن برای من مفهومش حفظ فاصله ای بود که خداوند بلاجبار نوشته است زیر پرونده ام،مهر زده و امضا کرده و من سر تسلیم برایش فرود می آورم.
سپاس که نیامدی...
این نیامدن برای من مفهومش قناعت به سهم خودم بود برای نیمی از ساعت در طول یک هفته
سپاس که نیامدی...
این نیامدن برای من مفهومش حفظ شیرینی دوشنبه هایی بود که نباید با شنبه ها قاطیش کرد
ک
کاربر حذف شده 428
مهمان
مهمان
امشب دقت کردم
چقدر چشمانت زیباست
آنها زیبایند یا من زیبا می بینمشان؟؟
امروز اسمت رو گذاشتم قسم راستم
وقتی برای اثبات صداقتم به جانت قسم میخورم چه اسمی بیشتر از این لیاقت تو را دارد؟؟؟
چقدر چشمانت روشن است...
امید را در آن دیدم
چگونه تو را ترک کنم و بدون تحولی،بدون اندکی گریز از روزمرگی به خانه برگردم؟؟؟
مرسی که هستی...
برای همیشه باش...با آن چشمان زیبا...با آن چشمان روشن
چقدر چشمانت زیباست
آنها زیبایند یا من زیبا می بینمشان؟؟
امروز اسمت رو گذاشتم قسم راستم
وقتی برای اثبات صداقتم به جانت قسم میخورم چه اسمی بیشتر از این لیاقت تو را دارد؟؟؟
چقدر چشمانت روشن است...
امید را در آن دیدم
چگونه تو را ترک کنم و بدون تحولی،بدون اندکی گریز از روزمرگی به خانه برگردم؟؟؟
مرسی که هستی...
برای همیشه باش...با آن چشمان زیبا...با آن چشمان روشن
ک
کاربر حذف شده 428
مهمان
مهمان
سرعت ماشین هم معجزه نمیکند
وقتی اجلت نرسیده باشد!!!!
علیا
وقتی اجلت نرسیده باشد!!!!
علیا
ک
کاربر حذف شده 428
مهمان
مهمان
تمام حرفهایی که نمی زنیم
روزی فاتحه ای میشود
که شبهای جمعه بلاجبار
باید تقدیمش کنیم!
روزی فاتحه ای میشود
که شبهای جمعه بلاجبار
باید تقدیمش کنیم!
ک
کاربر حذف شده 428
مهمان
مهمان
کاش کفش هایت رد میگذاشت
یک رد قرمز
در تمام خیابان های این شهر!
آن وقت من تمام مسیرهایم را از راههای رفته تو انتخاب میکردم
به امید آنکه شاید یک روز بایستی
و من به تو دست یابم
یک رد قرمز
در تمام خیابان های این شهر!
آن وقت من تمام مسیرهایم را از راههای رفته تو انتخاب میکردم
به امید آنکه شاید یک روز بایستی
و من به تو دست یابم
ک
کاربر حذف شده 428
مهمان
مهمان
کمی نزدیکتر بیا...
دستانم را بگیر!
بگذار گرمی دستانت آتش زند پیکر منجمدم را!
من تو را حتی برای تمام این نیم ساعتها انتظار کشیدم...
کمی نزدیکتر بیا..
در حد این خیابان که دیروز از آن گذشتی !
دستانم را بگیر!
بگذار گرمی دستانت آتش زند پیکر منجمدم را!
من تو را حتی برای تمام این نیم ساعتها انتظار کشیدم...
کمی نزدیکتر بیا..
در حد این خیابان که دیروز از آن گذشتی !
ک
کاربر حذف شده 428
مهمان
مهمان
امشب برای تو سرودن حرام شد
بگذار همه چیز خلاصه شود در همان دوشنبه های لعنتی
بگذار تا آن روز سکوت کنم
دلم فلسفه داشتنت را میخواهد
بگذار تا دوشنبه از این فلسفه ها بگریزم
کمی وقت بده
امروز شنبه است!!!!
بگذار همه چیز خلاصه شود در همان دوشنبه های لعنتی
بگذار تا آن روز سکوت کنم
دلم فلسفه داشتنت را میخواهد
بگذار تا دوشنبه از این فلسفه ها بگریزم
کمی وقت بده
امروز شنبه است!!!!
ک
کاربر حذف شده 428
مهمان
مهمان
برگرد بسوی من
گرچه دستانم در دست دیگری است
اما هنوز هم من دلم مشغول دلمشغولیهای توست!!!!
امروز چقدر گریستی؟؟؟؟
چقدر درد تنهایی آزارت داد؟؟؟
من امروز قطرات اشک تورا شمردم...
365 قطره بود...گرم و آتش زا!!!!
کاش میدانستی اینجا یکی قطرات اشک تو را میشمرد...
و برای عزیز تو خیرات میدهد...کاش میدانستی...شاید اینگونه زندگیت زیبا تر میشد!
گرچه دستانم در دست دیگری است
اما هنوز هم من دلم مشغول دلمشغولیهای توست!!!!
امروز چقدر گریستی؟؟؟؟
چقدر درد تنهایی آزارت داد؟؟؟
من امروز قطرات اشک تورا شمردم...
365 قطره بود...گرم و آتش زا!!!!
کاش میدانستی اینجا یکی قطرات اشک تو را میشمرد...
و برای عزیز تو خیرات میدهد...کاش میدانستی...شاید اینگونه زندگیت زیبا تر میشد!
ک
کاربر حذف شده 428
مهمان
مهمان
ببین غریبه!!!!
رک و پوست کنده حرفم را میزنم...
بگذار به پای آن شهامتی که آن روز اقرارش کردی
همه انگیزه من شده است ،نیمی از یک ساعت در طول یک هفته!!!!
.
.
.
گله نمیکنم
شاید هفته ها بود این انگیزه نصفه نیمه را هم نداشتم
امشب مینویسم تا بدانی
جای تو امن است
همین جا، همین نزدیکی ها
در همین رو به روها
در میان قلب کوچک من
همین جا توی گوشی موبایلم
و من شبها را دیگر به صدای تو صبح میکنم
باورت میشود؟؟؟؟
باورت میشود شده ای رویای یک آدم دل کنده از زندگی
با تو همه غمها،شکست هایم را فراموش میکنم
مرا ببین
امروز دوشنبه 17 مهر ماه
مرا ببین
دارم میخندم....حتی با صدای بلند تر
رک و پوست کنده حرفم را میزنم...
بگذار به پای آن شهامتی که آن روز اقرارش کردی
همه انگیزه من شده است ،نیمی از یک ساعت در طول یک هفته!!!!
.
.
.
گله نمیکنم
شاید هفته ها بود این انگیزه نصفه نیمه را هم نداشتم
امشب مینویسم تا بدانی
جای تو امن است
همین جا، همین نزدیکی ها
در همین رو به روها
در میان قلب کوچک من
همین جا توی گوشی موبایلم
و من شبها را دیگر به صدای تو صبح میکنم
باورت میشود؟؟؟؟
باورت میشود شده ای رویای یک آدم دل کنده از زندگی
با تو همه غمها،شکست هایم را فراموش میکنم
مرا ببین
امروز دوشنبه 17 مهر ماه
مرا ببین
دارم میخندم....حتی با صدای بلند تر