-
- ارسالات
- 2
-
- پسندها
- 1
-
- دستآوردها
- 1
سلام من یه رمانی میخوندم در مورد دختری به نام ترسا
مادرش فوت مرده بود و پدرش یه زن دیگه گرفته بود
تنها رفیقش فقد سامیار بود نامادری ترسا بهش میگه که قراره بهش شوهر بود ترسا راضی نبود اما خوانوادش نظر ترسا واسشون مهم نبود ترسا به سامیار راجب این موضوع میگه که سامیار بهش پیشنهاد میده قاچاقی برن امریکا
ترسا تمام طلاهای نامادریش رو بر میداره و با سامیار قاچاقی میرن امریکا همون پسری که قاچاقی اونارو میبره امریکا براشون مدارک جعلی درست میکنه
و ترسا خودشو پسر به نام جیمز جا میده
یه روز که داشتن با سامیار پیاده روی میکردن یه بنز میبینن که داخلش سویچ بود و تصمیم میگیرن برن باهاش یه دوری بزنن
خلاصه ماشینو بر میدارنو میرن که توی راه پلیس دنبالشون میکنه
ماشین بنزین زیادی نداشت اما اونا واسه اینکه کمنیاری میزنن کنار و دستگیر میشن بعدا میفهمن که ماشین رئیس بزرگ ترین زندان امریکا رو دزدیدن و اونارو ۶ ماه میبرن زندان خطرناک و توی زندان اتفاقای جالبی میوفته
اگه میشه اسمشو بهم بگین
مادرش فوت مرده بود و پدرش یه زن دیگه گرفته بود
تنها رفیقش فقد سامیار بود نامادری ترسا بهش میگه که قراره بهش شوهر بود ترسا راضی نبود اما خوانوادش نظر ترسا واسشون مهم نبود ترسا به سامیار راجب این موضوع میگه که سامیار بهش پیشنهاد میده قاچاقی برن امریکا
ترسا تمام طلاهای نامادریش رو بر میداره و با سامیار قاچاقی میرن امریکا همون پسری که قاچاقی اونارو میبره امریکا براشون مدارک جعلی درست میکنه
و ترسا خودشو پسر به نام جیمز جا میده
یه روز که داشتن با سامیار پیاده روی میکردن یه بنز میبینن که داخلش سویچ بود و تصمیم میگیرن برن باهاش یه دوری بزنن
خلاصه ماشینو بر میدارنو میرن که توی راه پلیس دنبالشون میکنه
ماشین بنزین زیادی نداشت اما اونا واسه اینکه کمنیاری میزنن کنار و دستگیر میشن بعدا میفهمن که ماشین رئیس بزرگ ترین زندان امریکا رو دزدیدن و اونارو ۶ ماه میبرن زندان خطرناک و توی زندان اتفاقای جالبی میوفته
اگه میشه اسمشو بهم بگین