-
- ارسالات
- 1
-
- پسندها
- 0
-
- دستآوردها
- 1
یه رمانی هست چند ساله دنبالشم..اسمش یادم نمیاد اسم شخصیت ها هم یادم نمیاد
دختره حسابدار هست داستان اینجوری شروع میشه از کار قبلیش اخراج میشه تو یه شرکت بود بخاطر اینکه رئیس شرکت میخواست خواهرزاده خودش رو بیاره به جاش و اونم بعدش تو یه رستوران کار پیدا میکنه به عنوان حسابدار و اتاقش با اتاق رئیس یکی و یک جا بود و با این پرده های چوبی از هم جدا میکردن و بعد مدتی هم رابطه بینشون بوجود میاد
دختره موهاش قرمز بود ذاتی و تو یه خانواده نسبتا قدیمی با پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگش زندگی میگرد خواهر هم داشت و خونشونم قدیمی بود
خیلی خیلی قشنگ بود
دختره حسابدار هست داستان اینجوری شروع میشه از کار قبلیش اخراج میشه تو یه شرکت بود بخاطر اینکه رئیس شرکت میخواست خواهرزاده خودش رو بیاره به جاش و اونم بعدش تو یه رستوران کار پیدا میکنه به عنوان حسابدار و اتاقش با اتاق رئیس یکی و یک جا بود و با این پرده های چوبی از هم جدا میکردن و بعد مدتی هم رابطه بینشون بوجود میاد
دختره موهاش قرمز بود ذاتی و تو یه خانواده نسبتا قدیمی با پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگش زندگی میگرد خواهر هم داشت و خونشونم قدیمی بود
خیلی خیلی قشنگ بود
