کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد
چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!
#پارت11
جلال با بهت خیره به گوشی سمانه، چشماش رو به قرمزی میرفت... هرچی که بود، بدجور روی این چیزا حساس بود...
با ترس آب دهنمو قورت دادم و دلی که انگار توش رخت میشستن ، منتظر واکنشش بودم که علیرضا بهت زده نگاهشو بین منو سمانه چرخ میداد...سعی میکردم صداقت و پاکیمو با چشمام ب علیرضا بفهمونم،...
#پارت11
جلال با بهت خیره به گوشی سمانه، چشماش رو به قرمزی میرفت... هرچی که بود، بدجور روی این چیزا حساس بود...
با ترس آب دهنمو قورت دادم و دلی که انگار توش رخت میشستن ، منتظر واکنشش بودم که علیرضا بهت زده نگاهشو بین منو سمانه چرخ میداد... نمیخاستم ذهنیت علیرضا از من یه دختر خراب بسازه...
خود...
#پارت11
جلال با بهت خیره به گوشی سمانه، چشماش رو به قرمزی میرفت... هرچی که بود، بدجور روی این چیزا حساس بود...
با ترس آب دهنمو قورت دادم و دلی که انگار توش رخت میشستن ، منتظر واکنشش بودم که علیرضا با ناباوری نگاهشو بین منو سمانه چرخ میداد...واسم مهم نبود بقیه راجبم چه فکری میکنن، مهم علیرضا بود...
#پارت11
#رمان_سایه_وحشت
#سمیه.ا
یک نفر محکم به در سرویس میکوبید.
- حالت خوبه لوسیفر؟
صدای آماندا بود. در را باز کردم و خودم را در بغلاش جا دادم.
- حالم اصلا خوب نیست.
دستی روی موهایم کشید.
- میخوای به دکتر بریم؟
سرم رو به معنای نه تکان دادم.
- من میبرمشون تو اتاق تا استراحت کنند.
صدای...
#پارت11
♡ملیناز♡
_یهو فهمیدم چی به چیه!!!
چنان داد زدم که سفیده که زیادی ترسو بود از ترس پس افتاد توی باغچه.
بلند شدم که با دیدن وضعیت سفیده که با پوز رفته بود توی باغچه پاچیدم از خنده نشسته بودم روی زمین و همچنان که به اینور اونور جفتک میپروندم میخندیدم
نسیمم که عین چی همراهی میکرد
پسراهم...