کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد
چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!
نام رمان: من عروسکنیستم!
نام نویسنده: یگانه جان
ژانر: اجتماعی، عاشقانه، جنایی, هیجانی
خلاصه رمان: سیمادخترشیطون وبلاکه ظاهر آروم وموجهی داره وبچهی طلاقه ولی این ظاهرقضیهاست وباورودسیماودوستاش به دانشگاه....
مقدمه: مهم نیست که حال دلت خوب است یانه! مهم نیست که اسیر بیگانههاشدی، مهم نیست که...
خلاصه:
میگوید عشق تاوان دارد، شاید تاوانش از دست دادن خانوادهاش باشد، شاید عصبانیت پدرش، شاید هم ترد شدن از یوی والدینش!
گاهی با خود میگوید ای جان دل تو ازکجا آمدی که دین و دنیایم را به غارت بردی؟! یعنی میشود روزی که بدون ترس دستانت را بگیرم؟ نمیدانم!
راجب زندگی پنج تا دختر در اصل پنج تا خواهر پنج قلو که در نوجونیشون اتفاقاتی براشون افتاده ولی چرا فقط بین سارا و ساره و سوده و ساحل و سایه،سایه دمبال ماجرارو گرفته نکنه سایه چیزی میدونه که خواهراش نمیدونن اگه میخواید بدونید چرا سایه تغییر بیشتری کرده رمان پنج قلوهای کله خر رو دمبال کنید
خلاصه داستان: آیهان مدیرعامل یک شرکت بزرگ معماریه، زندگی سرشار از عشق و آرومی داره که این آرامش به دست مهمترین فرد زندگیش ویران میشه. اون باید موانعی رو پشت سر بذاره، پرده از رازهایی برداره که هیچوقت حتی متوجه ی وجودشون هم نشده! توی این راه خیلی چیزهارو از دست میده، اما خیلی چیزهایی رو هم به...
درمورد دختریه که اول پدرشو تو سانحه ی تصادف از دست میده به همین دلیل نصف حافظشو از دست میده تو همین حین مادرش خیانت میکنه مادرشو هم از دست میده قبل اینکه حافظه اش رو از دست بده عاشق پسر عموش بوده اما بعد عاشق رئیس شرکتشون میشه
``بهنامتنهاترینِتنهاترینها``
خداوندِ باورهای دیروزم!
همین امروز بمیرانم!
زندگی در این جهنم را نمیخواهم!
بگذر از روح پردردم که من
سالهاست از درون مردهام!
خیلیا محکومند...
یکی پشت سلولهای تاریک زندان...
یکی بالای طناب دار...
دیگری به اشکهای پنهانی...
یکی هم به بغضهای شبانگاه...
و...
#شروعرمان_اولین_برخورد🤤👻.
بسماللهالرحمنالرحیم🌸✨.
#تابعقوانین🇮🇷🌐.
❤.
#مقدمه💓🔗✨
دلمــان خـوش اســت که می نویســیم
و دیگــران می خـواننــد
و عــده ای می گـوینــد
آه چـه زیبــا و بعضــی اشـک می ریــزند
و بعضــی مـی خنــدنـد
دلمــان خـوش اســت
به لــذت هــای کــوتـاه
به دروغ هــایی که از...
رآغاز هر نامه نام خداست
ک بی نام او نامه یکسر خطاست
سلام دوستان رمان نابغه اولین اثر من هستش ، رمانی سراسر هیجان با موضوعی جالب و جدید ارزش خوندن رو داره
نوشته ها حقایقی پنهان اند انها بر روی صفحه ، حقایق مدفونی را بازگو میکنند ، جان میگیرندو برای همیشه ماندگار میشوند
خلاصه : یک اشتباه باعث...
مقدمه:
قلبش مانند گنجشکی هراسان در سینه بی تابی میکرد
از پل غرق در خون دلش عبور کرده بوده ولی هنوز هراس از باختن داشت
به پشت سرش نگاهی کرد خودش بود
باید فرار کرد
آنقدر دوید که قلبش از تپیدن هم خسته شد
نفس هایش بند آمد
یعنی عاشقی آنقدر وهم و هراس داشت؟
آترین؛ دختر باهوش و شیطونیه که تماماً رفتارها و گفتار های پسرونهای داره، شبی به مهمونی میره که توی اون مهمونی توسط کسی خودش و چندین دختر دیگه دزدیده میشن.
آترین؛ مورد توجه کسی که دزدیدهاش قرار میگیره و سرنوشت جدیدی براش رقم میخوره ...
ساواش؛ پسر مغرور و خلافکاری هست که رقیب کاری زیاد داره...
نویسنده :ح.ن
ژانر:عاشقانه ،طنز،ازدواج اجباری،اربابی
خلاصه: یکتا دختری فقیری که باباش تو قمارمیبازه و طلبکارا به جای طلب یکتا رو باخودشون میبرن و میفروشن به ارباب خلافکارا یکتا قراره با پسر رئیس خلافکارا ازدواج کنه اما در این بین اشتباهی دختر ارباب بالا که قراره بوده امروزبا پسر جذاب و مغرور...
توی زندگی همه ماها لبه یک پرتگاهیم، پرتگاهی به نام پرتگاه مرگ... یا اتفاقات مارو به سمت این پرتگاه میکشونه! یا اشتباهات و یا خودمون ناخواسته با پای خودمون به سمت این پرتگاه میریم...
حالا حدس میزنید داستان چیه؟! مثل بقیه داستانها تکراری که دو شخصیت هست که عاشق هم میشن؟!
نه نه، این با بقیه فرق...
#پارت_2
#رمان_تا_اخرش_بمون
بابا هم با گرمی جواب سلاممرو داد منم رفتم کمک مامان تا سفرهرو پهن کنم.
همه نشستیم دور سفره و ماکارونی خوشمزهی مامانرو میخوردیم که بابا گفت:
- جانا دخترم، دیگه نمیخوام تو این گرما بری کنار خیابون وایستی و دستبند بفروشی؛ خودم خرجمونرو در میارم!
با عجز نالیدم...
تیارام؛ دختری شکست خورده! شکست چشیده، آزرده از پسرها بی اعتماد نسبت به همه، دختری با رویای خیس... چشمهایی گریون، قلبی بدون ضربان، مغزی خالی...
تیارام؛ سر خورده از پستی بلندی های زندگی، ترسیده از حرکت... اما همه چیز به صورت یکنواخت نمیمونه! تیارام سر پا میشه! شخصیت قوی میسازه، یک شخصیت سرد...
نام نویسنده:هستی
ژانر:هیجانی..طنز..عاشقانه..تخیلی
خلاصه
درباره یه دختری به اسم ترانه که دلیلی مجبور میشن از اهواز به گیلان برن
داخله یکی از روستا های گیلان یه خونه میگیرن زندگی مبکنن
و ترانه زندگی در این روستا از یک نواختی بیرون میاد زندگیش پرس تکاپو میشه
با پسری عجیب غریب اشنا میشه که...