کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد
چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!
یه رمان که شخصیت اول داستان یه پسره که مامور مخفی و داداشش کاپیتان صداش میزنه.
پسره با یه دختری که جاسوس بوده به اسم ثمر ازدواج میکنه...
تو یه خونه بزرگ با بقیه عموهاش زندگی میکنن
شروع داستان مراسم عقد دخترعموی پسره است که داماد نمیاد و مراسم بهم میخوره و دختره غش میکنه.
بابای دختر فوت شده اگه...
یه رمان که شخصیت اول داستان یه پسره که مامور مخفی و داداشش کاپیتان صداش میزنه.
پسره با یه دختری که جاسوس بوده به اسم ثمر ازدواج میکنه...
تو یه خونه بزرگ با بقیه عموهاش زندگی میکنن
شروع داستان مراسم عقد دخترعموی پسره است که داماد نمیاد و مراسم بهم میخوره و دختره غش میکنه.
بابای دختر فوت شده
رمان در مورد دختری به نام کیانا است که دانشجوی رشته ادبیات می باشد و همراه مادرش زندگی میکند و برای تامین هزینه زندگی وارد خونه ی خانم محتشم می شود تا از نوه ی او مراقبت کند و اونجا عاشق پسر خانم محتشم می شود
سلام دوستان لطفاً اگه اسم رمان رو میدونید بگید
یه دختر و پسر توی مهمونی که فکر کنم مادر دختر و پدر پسر ترتیب دادن هم رو میبینن و هردو توانایی ذهن خوانی دارن.دختر توی اون مهمونی وقتی پسر رو میبینه سعی میکنم ذهن اون رو بخونه ولی پسر متوجه میشه و این اجازه رو نمیده ولی به راحتی ذهن دختر رو میخونه و...
اسم شخصیت خانم پگاه یا یگانه است و از نظر جسمی معلوله اما دکتری داره و با پسر عمه اش ازدواج میکنه که اون از شهرشون اومده تهران و عاشق دختر داییش میشه و اقا بعد از مدتی دچار سرطان میشه ، این رمان داستان چند خانواده رو داره میگه. اسمش رو میگید؟
یه رمانی هست چند ساله دنبالشم..اسمش یادم نمیاد اسم شخصیت ها هم یادم نمیاد
دختره حسابدار هست داستان اینجوری شروع میشه از کار قبلیش اخراج میشه تو یه شرکت بود بخاطر اینکه رئیس شرکت میخواست خواهرزاده خودش رو بیاره به جاش و اونم بعدش تو یه رستوران کار پیدا میکنه به عنوان حسابدار و اتاقش با اتاق رئیس...
یه رمانی بود قبلا خونده بودمش دختره پرستار بود یه پسره تو کما بود که روحش اومده بود تو خونه دختره و دختره هم میدیدش و بعدا فک کنم دختره کمکش میکنه که از کما دربیاد اسمش چی بود
یه رمان بود که شخصیت اصلی پسرش اسمش مرصاد بود و شخصیت اصلی دخترش اسمش نائین بود مرصاد خواهر زاده ی نائین بود که ازش 9سال بزرگ تر بود و عاشقه نائین که خالشه بود بعد اون هی میخواست مرصادو ترد کنه ولی نمیتونه توروخدااا اسمشوو بگیننن😭😭
سلام دنبال یک رمان میگردم که دو خواهر بودند و مادر خواهر کوچک اسمش ارغوان بود مادرشون ازدواج کرد و ارغوان عاشق پسر ناپدریش شد و شیراز دانشگاه معماری قبول شد
غععهغعه
شرکت سارتریوس (Sartorius) با سابقهای بیش از ۱۵۰ سال در حوزه تولید تجهیزات آزمایشگاهی، بهویژه ترازوهای دقیق، فیلترها، و دستگاههای آب خالصساز، به عنوان یکی از برندهای پیشرو در جهان شناخته میشود. این شرکت آلمانی با تمرکز بر نوآوری و دقت بالا، نمایندگیهای گستردهای در سراسر جهان دارد که...
سلام روزبخیر کسی اسم این رمان رو میدونه که اسم دختره سارینا بود اسم پسره آوش
داداش سارینا میمرد و بعد پسرعموی دختره عاشقش بود که بعد فهمید خواهر برادرن
اسم شخصیت های رمان رو یادم نمیاد ولی دختره دانشجو بود عاشق همکلاسیش میشه خیلی هم لج و لجبازی دارن دختره مجبور میشه با کسیکه دوسش نداره و خلافکار ازدواج کنه اون مرده هم یه پسر بچه داره دختره ازش باردار میشه یه پسر به دنیا میاره دختره ازش جدا میشه بعد خبر میارن مرده پسر مرده رو هم میدزدن و بهش...
"مهاجرت به ایتالیا فرصتی عالی برای تجربه فرهنگ غنی، تاریخ باستانی، و سبک زندگی مدیترانهای است، در حالی که کشور ایتالیا با مناظر طبیعی زیبا و شهرهای پرجنبوجوش خود، مقصدی ایدهآل برای بسیاری از مهاجران است."
کالسکهی جادویی
در روزی آفتابی، دختری کوچک به نام آوا، کالسکهی قدیمی مادربزرگش را در انباری پیدا کرد. کالسکه با پارچههای گلدار و چرخهای براق، همچون یک گنجینه درخشید. آوا با شوق به سمت کالسکه رفت و روی صندلی مخملین آن نشست. در همان لحظه، کالسکه شروع به تاب خوردن کرد و آوا را به دنیایی جادویی...
عاامم یه دختره پرستار یه پسری میشه که ویلچر نشینه و پسره یه عمو یا یه دایی داره که گمونم به دختره چشم داره بعد پسره رو میخوان عمل کنن تو بیمارستان عموعه یا همون داییه با دختره بحث میکنن زیاد یادم نیست ولی فک کنم عمو یا داییه پسره به دختره چشم داشت
سلام لطفا اسمش رو بگید
دختر تصادف کرد بعد فراموشی گرفته بعدش
مادرش بهش میگه تو شوهر داری یه دختر هم داری اینا اسم شخصیت هاش باربد اسم دختره رو نمیدونم اسم دخترشون هم گندم
سلام
یه رمانی بود دقیق یادم نمیاد ولی دختره مامان و باباش مرده بودن دختره با یه پسره به اسم امید ازدواج کرده بود یام نامزد بود یه دختره بود به اسم سمیرا دسیسه میچینن که دختره با نگهبان خونشون رابطه داره بعد پسره میفهمه فکر میکنه دختره خیانت کرده بهش بعد دختره حامله میشه از امید ولی تو دوران...
بهنام خالق انسان
خلاصه و مقدمه: دوری واژهی غریبی بود که خود را به جبر زمانه به آن میفریفتم؛ اما چگونه خود را فریب دهم که این طلاق جسمها، جان از تنم نزداید؟
نه؛ شاید اگر جان بدهم بتوانم مجدد آغوش پر مهر تورا چنان تکریم و تقدیس بدارم تا دل بسوزاند از چرخ فلک و روح از کالبدم سوا ندارد...