کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد
چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!
اسم شخصیت های رمان رو یادم نمیاد ولی دختره دانشجو بود عاشق همکلاسیش میشه خیلی هم لج و لجبازی دارن دختره مجبور میشه با کسیکه دوسش نداره و خلافکار ازدواج کنه اون مرده هم یه پسر بچه داره دختره ازش باردار میشه یه پسر به دنیا میاره دختره ازش جدا میشه بعد خبر میارن مرده پسر مرده رو هم میدزدن و بهش...
"مهاجرت به ایتالیا فرصتی عالی برای تجربه فرهنگ غنی، تاریخ باستانی، و سبک زندگی مدیترانهای است، در حالی که کشور ایتالیا با مناظر طبیعی زیبا و شهرهای پرجنبوجوش خود، مقصدی ایدهآل برای بسیاری از مهاجران است."
کالسکهی جادویی
در روزی آفتابی، دختری کوچک به نام آوا، کالسکهی قدیمی مادربزرگش را در انباری پیدا کرد. کالسکه با پارچههای گلدار و چرخهای براق، همچون یک گنجینه درخشید. آوا با شوق به سمت کالسکه رفت و روی صندلی مخملین آن نشست. در همان لحظه، کالسکه شروع به تاب خوردن کرد و آوا را به دنیایی جادویی...
عاامم یه دختره پرستار یه پسری میشه که ویلچر نشینه و پسره یه عمو یا یه دایی داره که گمونم به دختره چشم داره بعد پسره رو میخوان عمل کنن تو بیمارستان عموعه یا همون داییه با دختره بحث میکنن زیاد یادم نیست ولی فک کنم عمو یا داییه پسره به دختره چشم داشت
سلام لطفا اسمش رو بگید
دختر تصادف کرد بعد فراموشی گرفته بعدش
مادرش بهش میگه تو شوهر داری یه دختر هم داری اینا اسم شخصیت هاش باربد اسم دختره رو نمیدونم اسم دخترشون هم گندم
سلام
یه رمانی بود دقیق یادم نمیاد ولی دختره مامان و باباش مرده بودن دختره با یه پسره به اسم امید ازدواج کرده بود یام نامزد بود یه دختره بود به اسم سمیرا دسیسه میچینن که دختره با نگهبان خونشون رابطه داره بعد پسره میفهمه فکر میکنه دختره خیانت کرده بهش بعد دختره حامله میشه از امید ولی تو دوران...
بهنام خالق انسان
خلاصه و مقدمه: دوری واژهی غریبی بود که خود را به جبر زمانه به آن میفریفتم؛ اما چگونه خود را فریب دهم که این طلاق جسمها، جان از تنم نزداید؟
نه؛ شاید اگر جان بدهم بتوانم مجدد آغوش پر مهر تورا چنان تکریم و تقدیس بدارم تا دل بسوزاند از چرخ فلک و روح از کالبدم سوا ندارد...
سلام دوستان من ی رمان میخوندم راجب یه دختره بود خیلی خانوادش اذیتش میکردن بعد با یه پسره دوست شد خیلی بهش کمک میکرد یبار رفت مدرسه دختره به بهونه اردو باهم رفتن مسافرت. بعدا مشخص شد دختره دختر واقعی اون خانواده نبوده پسره هم بخاطر انتقام نزدیکش شده اما عاشقش شد دختره هم نقشه تصادف دروغی انجام...
سلام من دنبال یه رمانی هستم که اسمش یه بیتی از یه اهنگ بود و خلاصش اینکه یه دختر و پسر همو دوس داشتن بعد دختر خاله پسره هم به پسره علاقه داشت بهمین خاطر میره از دختره به عکس فتوشاب درست میکنه و میره به پسره میگه دوست دخترت بهت خیانت کرده و اونم باور میکنه تا اینکه بعد چن سال دختره میاد اتفاقی...
سلام
دنبال یه رمان میگردم که دختره با یه مردی ازدواج میکنه که خود مرده دوتا بچه داره(یه دختر یه پسر) و خود دختره هم یه پسر داره (یادم نمیاد از مرده بود یا نه) ولی مرده دوسش نداره و ...
به نام خدا
خلاصه:
«خنده، خنده مُردم!
شت؛ داداش کی فکرش رو میکرد خنده، خنده سر یه شوخی مسخره بمیرم؟»
این داستان راجب لوفیه جوانه که بسیار شوخ و فارغ از کل عالم است؛ دست بر قضا بر اثر یک حادثه فوت میکند و حالا با فرشته مرگ یک سفر عجیب را اغاز میکند…
سلام رمان درباره ی دختره به اجبار رئیس شرکتش مجبور میشه با پسرش ازدواج کنه که پسره هم متخصص زنانه.
اولاش با دختره رفتار خوبی نداره ولي بعد عاشقش میشه.
در آخر رمان هم دختره يه بیماری زنونه میگیره که شوهرش عملش کنه اسم رمان چی هست
مهاجرت کاری به ترکیه و سرمایهگذاری در ترکیه ه، امروزه به یک فرصت مناسب برای افرادی تبدیل شده که به دنبال فعالیتهای تجاری و سرمایهگذاری در یک کشور دارای موقعیت جغرافیایی استراتژیک و اقتصاد پویا هستند. ترکیه با بازارهای گسترده و متنوع، فرصتهای کسب و کار بسیاری در بخشهای مختلف از جمله صنعتی،...
خلاصه: پلی به گذشته داستان دختری است به نام اینسوک که توسط مهره ای سحرآمیز به زمان گذشته کره سفر می کند. او که خود یکی از فن های بی تی اس هم هست، در آنجا با اعضا بی تی اس آشنا می شود که هر کدام شخصیت های متفاوتی نسبت به زمان حالشون دارند و ...
روزهای آپ: یکشنبه ها
نام داستان: خ*م*ار عشق
نام نویسنده: زری
ژانر: تراژدی، عاشقانه
خلاصه: عطرِ تنش را هرگز فراموش نخواهد کرد.
او همانند مجنون نبود، او برای رسیدن به لیلیاش. حاضر بود تمام کوهها را فتح کند. سر لیلی را روی شانهاش حس میکرد اما این جز خیالِ باطل نبود، هر صبح، پیراهنش بویِ عطرِ تنِ او را میدهد. هر شب...
نام شعر: مارلبرو
نام شاعر: زری
ژانر: تراژدی
قالب: سپید
مقدمه:
یادت همانند سیگارم
سخت است
که او را ترک کنم!
هر گاه، پک سیگارم را
در دستانم میگیرم.
گویی یادت
آتش به جانم
میزند.
گویی، زمانی که
سیگارم روشن میشود
یادت مرا
از خود، بیخود میکند.
به پک خالیِ سیگار
چشم میدوزم.
آری!
آخرین سیگار هم...
یه رمان بود دختره توی رستوران کار میکرد پیشخدمت بود و هنرای رزمی هم بلد بود یه دفع چندتا مرد میرن پیشش بهش میگن یه بسته رو به جایی که میگیم برسون پول خوبی گیرت میاد اما هیچوقت درشو باز نکن ، دقیقا یادم نیست فک کنم چیزی که داخل پاکتو میبینه و مواد مخدره ، میره پیش همون چندتا مرد میگه که اینکارو...