کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد
چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!
مقدمه
گشت و گزاریست بین گلها
بوی رز و بوی یاس
عشق تو،یک عشق خاص
میدانستی،دوست داشتن رشوه نمی خواهد؟
عشق من،مالکیت نمی داند؟
چه بی ریا دوستت دارم!
تو که خیالت،درهر برگ گل است
تو که غروب چشمانت،در هر آسمان نشسته است
خلاصه:
دختری به اسم آی گل که از جنس خاک!
دختری که مهربانی تمام وجودش را گرفته!
اما آدم های دور ورش تورا مسخره میکنند!
پدرش دیگر به او اهمیت نمیدهد!
آی گل عاشق شده عاشق کسی که رسیدن بهش غیر ممکن اما آی گل قصه ما تلاش میکنه که بهش برسه!
با ما همراه باشید تا زندگی آی گل رو مرور کنیم!
خلاصه: دختری به نام (روجیانا) که از جنس آتش است اما به خاطر طمع خود، او را از سرزمین آب اجدادیش بیرون میکنند. او به سرزمینهای دیگر سفر میکند و در بین راه با کسی آشنا میشود که او را از چالهای که خودش کنده است نجات بدهد... .
خلاصه:رمان درباره فرشته و دوستاش است برای دانشگاه دکتری میخوانند تا به وسیله ان به چین بروند و خواننده شوند و هم میشوند و اونجا یه اسپانسر و دوستای جدید پیدا می کنند و ...
********************
با صدای زنگ تلفن از خواب بیدار شدم بدون نگاه کردن به ساعت جواب گوشی را دادم و با همون صدای بم شده که...
درباره یه دختره تو دانشگاه با یکی از همکلاسیهاش بحثش میشه والکی میگه که استادشون نامزدشه و این حرف به گوش استادش میرسه و استادش مجبورش میکنه که باهاش ازدواج که رییس دانشگاه هم دایی استادش بود فامیلی رییس دانشگاه هم آقای مهربان بود
اسم
انجمن رمان
انجمن رمان فور
انجمن رمان نویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمن رمان نویسی
بهترین انجمن رمان نویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمان
رمان آنلاین
رمان نویسی
سایت رمان فور
سایتنویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
باسلام.
دنبال اسم رمانی هسم
موضوعش از این قراره.
یه دختره رو تو خیابون اذیت میکنن ی پسره جونشو نجات میده.
از قضا همسایه هم دیگ درمیان.
پسره خیلی شیطون بوده با دخترای زیادی رفتامد داشه آخرس عاشق این دختر میشه میان تو اپارتمان دختره زندگی میکنن زیاد یادم نمیاد. میشه لطف کنید اسم رمانو بگید
سلام خسته نباشید من چند سال پیش ی رمان خوندم الان اسمش یادم نیست دختر تو خیابون بود داشت برمیگشت خونه که ی پسر ک تو ماشین م*س*ت بود جلو اونو میگیره و میبرش خونه بهش مزاحمت میکنه بعد دختر رو ب زور نگه میداره میگه بچه رو ک بدنیا آوردی میتونی بری بعد دختره بعد از ب دنیا آوردن بچه ولش میکنه میره پیش...
من به سرتق معروف بودم دختری که اگه ی روز دعوا نمیکرد روزش شب نمیشد. ولی در مقابل تو میشدم اتشفشان خاموش شایدم یه گربه لوس بهترین روز هام رو در کنار تو داشتم. ولی همه اش ارامش قبل طوفان بود چون سرنوشت خوابای بدی برامون دیده بود و این من بودم که ازت فرار کردم. توی عشق تو سوختم و باز متولد شدم...
#پارت_1
#رمان_تا_اخرش_بمون
هوا خیلی گرم بود کنار خیابون ایستاده بودم و دستبند میفروختم.
خودم درستشون میکردم و هر روز میاومدم و اینجا میفروختم.
کسی زیاد نمیخرید اما باز هم من دست از کارم نمیکشیدم؛ هر چی باشه باید من هم به خانوادهم کمک کنم.
دیگه خسته شدم وسایلهامرو جمع کردم و تو...
سلام. دنبال این رمان میگردم:
دختری که تنهاس و منزويه چون مامانش ورزشکار بوده و وقتی مسابقه داشته این دختر رو حامله میشه و از مسابقات محروم میشه.
برای همین پدر و مادر این دختر سالهاست که همش سر این موضوع دعوا دارن.دو تا برادر داره که این دوتا برادر هم خیلی بهش نزدیک نیستن.برای همین دختره همش سر...
خلاصه: دختری که عمرش رو پایه جمع کردن پول عمل خواهرش کرد ولی یک روز توسط نامزدش متهم به دزدی پول میشه و دقیقا روز قبل عمل خواهرش پول عملش رو بالا میکشه و اینجا تازه اول ماجراست
ارت_1
درو باز کردم و دویدم سمت اتاق شیما
از بچگی من کتک خورشون بودم نمیدونم منو از پرورشگاه اوردن یا... خلاصه اینکه هرچی خواستم دادن به شیما، شیما خواهر بزرگمه یه 1سال باهام اختلاف سنی داره من امسال درسام تموم میشن و ازاد میشم، اما چه ازادی! ازادی که همش با گریه و کتک باشه رو صد سال نمیخوام...
درو باز کردم و دویدم سمت اتاق شیما
از بچگی من کتک خورشون بودم نمیدونم منو از پرورشگاه اوردن یا... خلاصه اینکه هرچی خواستم دادن به شیما، شیما خواهر بزرگمه یه 1سال باهام اختلاف سنی داره من امسال درسام تموم میشن و ازاد میشم، اما چه ازادی! ازادی که همش با گریه و کتک باشه رو صد سال نمیخوام
مادرم وقتی...
درو باز کردم و دویدم سمت اتاق شیما
از بچگی من کتک خورشون بودم نمیدونم منو از پرورشگاه اوردن یا... خلاصه اینکه هرچی خواستم دادن به شیما، شیما خواهر بزرگمه یه 1سال باهام اختلاف سنی داره من امسال درسام تموم میشن و ازاد میشم، اما چه ازادی! ازادی که همش با گریه و کتک باشه رو صد سال نمیخوام
مادرم وقتی...
پارت_1
درو باز کردم و دویدم سمت اتاق شیما
از بچگی من کتک خورشون بودم نمیدونم منو از پرورشگاه اوردن یا... خلاصه اینکه هرچی خواستم دادن به شیما، شیما خواهر بزرگمه یه 1سال باهام اختلاف سنی داره من امسال درسام تموم میشن و ازاد میشم، اما چه ازادی! ازادی که همش با گریه و کتک باشه رو صد سال نمیخوام...
هواپاییزی وسرد شده بودمن هم روی برگ ها قدم میزدم صدای خش خش،
برگها زیر پایم حس قشنگی بودکه ناگهان موجودی روکنارخودم حس کردم؛
یک توله سگ کوچولو بود که تابه
صورتش نگاه کردم شروع کرد دنبال
من دویدن من جیغ میزدم وای کمک وای مامان وای فقط حیغ
میزدم،که دیدم اون توله سگ با
صدای کسی از من فاصله گرفت
به...
خلاصه: سانازدختری که به طور ناگهانی با مردی تصادف میکنه، این مرد زخم خورده بود مردی از جنس تنهایی و غروری بی حد و مرز، حال باید ببینیم سرنوشت چه چیزی برای این دو رقم میزند...
خلاصه: ویرا بعد از مرگ مادرش دختری افسرده و زودرنج میشه و با بقیه آدمها روابطش رو کم میکنه. این موضوع تا ۲۰ سالگیش هم ادامه داره تا وقتی که وارد دانشگاه میشه و اتفاقات عجیبی براش رقم میخوره...
غیر از ویرا پسری به اسم پنهان در یک شرکت بزرگ چرمسازی مشغول به کاره. زندگیه خوب و یکنواختی داره تا...
انجمن رمان
انجمن رمان فور
انجمن رمان نویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمن رمان نویسی
بهترین انجمن رمان نویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمان
رمان آنلاین
رمان این شهر بوی مرگ میدهد
رمان عاشقانه
رمان نویسی
سایت رمان فور
سایتنویسندگی
فن فیکشن
مرگ
ناولفور
نیکیسا
وان شات
کتاب
کتابخانه
فریاد می زدم ،چنگ می انداختم به جان زندگی ام و پتک فراموشی می زدم بر در و دیوار خاطراتم.
دلم به حال خاطراتم می سوخت همچون طفلی بی نوا شیون میکردند ؛همان اندازه بی پناه،همان اندازه معصوم .
اما محکوم بودند !
محکوم بودند به فراموشی
به جرم داشتن بوی اشنایی غریبه.
محکوم بودند. تا حلق اویز و شوندو در...