ک
کاربر حذف شده 428
مهمان
مهمان

دلنوشته - باتلاق کلمات | ماهان ایزدی کاربر انجمن رمان فور
مقدمه از طناب احساسات گرفتهام تا خفه نشوم دستان ضخیم و بوگندوی غم مرا به آ*غوش خود میکشد طناب کم کم به نازکی تار مویت میشود! احساسات میمیرند باتلاق غم بیشتر مرا در خود حل میکند صدای فریادم را نمیشنوی دستمال غم دهانم را گرفته چشمانم را بسته و مرا بیشتر و بیشتر از طناب دور میکند پاره شد! از...
