ک
کاربر حذف شده 825
مهمان
مهمان
به محمد پیم دادم که گفت اون هم بلاک کرده.!
اون شب برای اولین بار بعد از ۱۷ سال دلشوره گرفتم.
برای آدمی که فقط چند ساعت باهاش حرف زدم.
مطمن بودم محمد چیزی رو بهم نمیگه وقتی خیلی پیگیر شدم .
فهمیدم سهیل میخواد بلای سر خودش بیاره.
اولش باورم نشد که اینجوری باشع...
وقتی نگرانی و دلشوره محمد رو دیدم ..
متوجه شدم که جدی هست.
راستش بخواین پسر ها از نظر من خیلی لوس بودند و همه شون دورغ گو...
وقتی میدیدم که چه جوری دختر ها رو بازی میدن ..
میترسیدم به خاطر همین سمتشون نمیرفتم.
میخواستم این ریسک رو بکنم. میخواستم یه بار هم شده یکم زندگیم رو درد سر هایی ترسناک تری و درد ناک ترین شاید هم به خاطر همین قبول کردم .
شایدم هم به خاطر حرفایی که سهیل تو این چند ساعت بهم زده بود.
اون شب تا دم اذان بیدار بودم که مطمن شم حالش خوبه!
من خودم هم باور نمیکنم این کارو کرده باشم .
ولی خوب وقتی محمد پیم داد گفت حالش خوبه ..
منم خوابیدم .
خوب اینم از یه قسمت کوچک اشنایی من و سهیل.
هنوز خیلی اتفاقات رو نگفتم که ایشلا صبح ادامه اش رو میدم.
زندگی میکنم چون دلیل دارم...
نفس میکشم چون نفس هایم به نفسش هایش وصل هست...
میخندم چون آمده تو زندگیم..
آری عاشق میشوم آن هم عاشق او...
تا ابد هم عاشق میمانم...
پایان
اون شب برای اولین بار بعد از ۱۷ سال دلشوره گرفتم.
برای آدمی که فقط چند ساعت باهاش حرف زدم.
مطمن بودم محمد چیزی رو بهم نمیگه وقتی خیلی پیگیر شدم .
فهمیدم سهیل میخواد بلای سر خودش بیاره.
اولش باورم نشد که اینجوری باشع...
وقتی نگرانی و دلشوره محمد رو دیدم ..
متوجه شدم که جدی هست.
راستش بخواین پسر ها از نظر من خیلی لوس بودند و همه شون دورغ گو...
وقتی میدیدم که چه جوری دختر ها رو بازی میدن ..
میترسیدم به خاطر همین سمتشون نمیرفتم.
میخواستم این ریسک رو بکنم. میخواستم یه بار هم شده یکم زندگیم رو درد سر هایی ترسناک تری و درد ناک ترین شاید هم به خاطر همین قبول کردم .
شایدم هم به خاطر حرفایی که سهیل تو این چند ساعت بهم زده بود.
اون شب تا دم اذان بیدار بودم که مطمن شم حالش خوبه!
من خودم هم باور نمیکنم این کارو کرده باشم .
ولی خوب وقتی محمد پیم داد گفت حالش خوبه ..
منم خوابیدم .
خوب اینم از یه قسمت کوچک اشنایی من و سهیل.
هنوز خیلی اتفاقات رو نگفتم که ایشلا صبح ادامه اش رو میدم.
زندگی میکنم چون دلیل دارم...
نفس میکشم چون نفس هایم به نفسش هایش وصل هست...
میخندم چون آمده تو زندگیم..
آری عاشق میشوم آن هم عاشق او...
تا ابد هم عاشق میمانم...
پایان