• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!

تکمیل شده پرتاب عشق | ماهان ایزدی کاربر انجمن رمان فور

وضعیت
موضوع بسته شده است.
ک

کاربر حذف شده 428

مهمان
مهمان
می‌دانم که کور شده‌ای
اگر کور نبودی مرگم را می‌دیدی اما تو
مانند دیگران، باور داشتی که زنده هستم.
مرا سرپا می‌دیدی اما این چیزی جز اشتباه چشمان بی احساست نبود
من روی زمین زانو زده بودم و دستم را روی زمین می‌کشیدم به امید اینکه
سراب عشقت را پیدا کنم.
مرده بودم... فقط به دو چشم عاشق نیاز داشتی تا مرا ببینی
عاشق نبودی که اگر بودی
لبخند مرده را می‌دیدی
این مرده شکسته را می‌دیدی
عاشق نبودی.
فقط کلمات را آلوده کردی با دروغ‌هایت
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
ک

کاربر حذف شده 428

مهمان
مهمان
خاموشی می‌دانی چیست؟
من نیز نمی‌دانستم اما اکنون به خوبی می‌دانم
قلبم را نمی‌شنوم، اصلا گویی نمی‌تپد و شاید زیادی خسته است چون
فریادش بیشتر شبیه صدای خفه در ته چاه است
قلبم خاموش است!
وقتی نیستی، وقتی نمی‌بیندت
خاموش می‌ماند تا زمانی که برسی
بلندترین فریاد را به گوش عالم برساند
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
ک

کاربر حذف شده 428

مهمان
مهمان
می‌دانی من تشنگیم را چگونه از بین بردم؟
راستش آب نخوردم
فقط به وجودم فهماندم که دیگر
چیزی به نام آب
وجود ندارد
حال اگر تشنه عشقت باشم دیگر به دنبال سیراب شدن نیستم
چون به قلبم فهماندم، نه تویی هستی و نه عشقی وجود دارد
اگر باور کنی تشنه نیستی، حتی اگر صرفا گول خوردن باشد
شاید واقعا تشنه نشوی
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
ک

کاربر حذف شده 428

مهمان
مهمان
رفتن تو ، نبودن عشقت!
به من یخی سوزناک هدیه داد. یخی که تا مغز و استخوانم رفت و
چنگالش را در تمام سلول‌هایم فرو برد
آنجا من در معنای واقعی خود، یخ بستم! لرزیدم و فهمیدم گرما خیلی وقت است که رفته
پس از آن روز به بعد، نگاهم، صدایم و حتی نفس‌هایم تبدیل به یخ شدند
قلبم به جای خون، یخ پمپاژ می‌کرد.
آن همه پرتاب پر شور و غوغای قلبم، همگی به یک باره
با باور کردن نبود عشق، یخ بستند...
دیگر به سرزمین یخ زده‌ام دست نزن
حتی هوهوی نفس‌هایت نیز
تاثیرگذار نیستند
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
ک

کاربر حذف شده 428

مهمان
مهمان
عشق کجا بود؟ دیگر هرچه بود تمام شد و رفت
من سال‌هاست چال کردم این سه کلمه مسموم شده را
عشق اربابی بی رحم است که فقط انسان‌های ساده را
با خاک یکسان می‌کند
من دیگر آن انسان ابله نیستم
سر خم نمی‌کنم در برابر اربابی زورگو که حتی پاداشی جز درد برایم ندارد
هرچه بود تمام شد
حال من
فقط
مقابل
جنازه عشق نشسته‌ام و
لبخند می‌زنم
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
ک

کاربر حذف شده 428

مهمان
مهمان
این روزها هیچ چیز جز فرار کردن
ممکن نیست!
منکه عشق را به دستان باد سپردم
اما نگاهت جهنم عشق را برایم تداعی می‌کند
دیگر نگاهم نکن
وقتی از کنارت عبور می‌کنم
ببند چشمانت را
حتی دیگر لبخند نزن
قلبم با هر لبخند
تا دره عشق سقوط می‌کند
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
ک

کاربر حذف شده 428

مهمان
مهمان
جانِ دل
چه باورت بشود چه نه، این داستان به پایان رسید
گفته بودم به تو، تا زمانی که صدای تپش قلبم را بشنوم
عاشق جویبار موهایت، قهوه چشمانت، شکلات لب‌هایت، خواهم بود
اما خب دیگر صدای تپشش را نمی‌شنوم.
نه اینکه نفس نمی‌کشم، نه! فقط دیگر به صدای جیغ و دادش، گوش نمی‌دهم
می‌خواهد خود را پاره کند یا هرکار دیگری... مهم نیست
گوش‌هایم را خفه کرده‌ام تا به صدایت توجهی نکنند.
پس اینجا پایان زجر است
هم برای تو... هم برای من
بگذار خداحافظی نکنم چون از این کلیشه‌ها بی‌زارم
خبر رفتنم را جاده به گوشت می‌رساند!
عکس محو شده کنار تختت، می‌فهماند که دیگر جای کناریت برای همیشه خالی شده
یک خالی بزرگ
با هرچه می‌خواهی
می‌توانی پرش کنی
جز من
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Mr.sadr

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
91
پسندها
36
دست‌آوردها
18
_jxa3.png
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا پایین