• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!

قسمت جالب کتاب ها

Queen

مدیر بازنشسته
مدیر قدیمی انجمن
سطح
0
 
ارسالات
483
پسندها
595
دست‌آوردها
93
دیگر به راستی می دانستم که درد یعنی چه. درد به معنای کتک خوردن تا حد بی هوش شدن نبود. بریدن پا بر اثر یک تکه شیشه و بخیه زدن در داروخانه نبود. درد یعنی چیزی که دل آدم را درهم می شکند و انسان ناگریز است با آن بمیرد بدون آن که بتواند رازش را با کسی در میان بگذارد.

درخت زیبای من اثر ژوزه مائورو ده واسکونسلوس
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Queen

مدیر بازنشسته
مدیر قدیمی انجمن
سطح
0
 
ارسالات
483
پسندها
595
دست‌آوردها
93
می گویم « هیچی »
هیچی، مثل همیشه، یعنی باز بپرس. یعنی نزدیک تر شو. یعنی مهربان تر باش.


عروسک ساز اثر مریم صابری
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Queen

مدیر بازنشسته
مدیر قدیمی انجمن
سطح
0
 
ارسالات
483
پسندها
595
دست‌آوردها
93
داشتم می‌گفتم هر گندی که توی این عالم هست زیر سر آدم‌ها است. هنوز هم به این حرف اعتقاد دارم اما این موضوع چیزی را درباره ناسزا بودن این دنیا تغییر نمی‌دهد. در واقع یکی از دلایل ناسزا بودن این دنیا این است که آدم‌هاش هر غلطی که خواسته‌اند کرده‌اند. شرط می‌بندم اگر غلطی هست که نکرده باشند به خاطر دل‌سوزی و شرافت و این جور چیزها نبوده. لابد نتوانسته‌اند بکنند.

عشقی بی‌شین، بی‌قاف‌، بی‌نقطه به قلم مصطفی مستور
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Rey_sR

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
2
 
ارسالات
188
پسندها
278
دست‌آوردها
63
مدال‌ها
2
محل سکونت
دیوار💤
🖇

کلمات همیشه این قدرت را ندارند که
آدمهای خیلی خوشحال یا خیلی غمناک را ارضا کنند...
زیرا آخرین بیان خوشحالی زیاد
و غم زیاد، سکوت است...!

دشمنان
آنتوان‌چخوف
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Rey_sR

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
2
 
ارسالات
188
پسندها
278
دست‌آوردها
63
مدال‌ها
2
محل سکونت
دیوار💤
تنها کسی که بیشترین درجه بدبختی را شناخته باشد میتواند بیشترین درجه خوشبختی را نیز درک کند انسان باید در حال مرگ باشد تا بداند زنده بودن چقدر خوب است.


📚 کنت‌مونت‌کریستو
الکساندردوما
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

بینا.الف

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
56
پسندها
178
دست‌آوردها
33
- آگاتا، هیچ‌کس نمیگه تو شروری! تو فقط متفاوتی.
- یعنی چی که متفاوتم؟! چه جوری؟
-خب، اول این‌که فقط لباس‌های تیره می‌پوشی.
- چون دیرتر کثیف میشن.
- هیچ‌وقت پات رو از خونه بیرون نمی‌ذاری.
- چون وقتی این‌جام، مردم بهم نگاه نمی‌کنن.
- برای مسابقه‌ی داستان‌نویسی، داستانی نوشتی که توش سفیدبرفی رو لاشخورا کشتن و سیندرلا خودش رو توی وان حموم غرق کرد.
- خب چون فکر می‌کنم این پایان بهتری باشه.
- برای تولدم بهم یه قورباغه‌ی مُرده دادی.
- واسه این‌که بهت یادآوردی کنم ما بالاخره یه روز می‌میریم و غذای سوسک‌ها میشیم؛ پس بهتره تا هستیم، از زندگی‌مون لذت ببریم. فکر کردم کار عاقلانه‌ای باشه!
سوفی با دهان باز به او نگاه کرد.

رمان مدرسه‌ی خوب‌ها و شرورها
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

بینا.الف

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
56
پسندها
178
دست‌آوردها
33
سوفی گفت:
«چون من نمی‌تونم این‌جا زندگی کنم!»
آگاتا گفت:
«چه بامزه! برای همینه که ازت خوشم میاد!»
سوفی لبخند زد و گفت:
«چون تو هم نمی‌تونی یه زندگی عادی داشته باشی؟!»
آگاتا گفت:
«چون تو کاری می‌کنی که احساس کنم یه آدم معمولی‌ام؛ و این تنها چیزیه که تموم عمر دنبالش بودم... .»

رمان مدرسه‌ی خوب‌ها و شرورها
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

taraneh_b

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
120
پسندها
238
دست‌آوردها
43
محل سکونت
از پشت سیستم:/
برشی از کتاب ” برادران کارامازوف”نوشته ” فئودور داستایوفسکی “



چقدر احمق بودم که خیال می کردم پس از تو می توانم کسی دیگر را دوست بدارم…
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

taraneh_b

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
120
پسندها
238
دست‌آوردها
43
محل سکونت
از پشت سیستم:/
برشی از کتاب “مرد داستان فروش”اثری از “یوستین گردر”



هر چقدر که دو نفر بیشتر همدیگر را دوست داشته باشند و بیشترحرف برای گفتن داشته باشند به همان اندازه آهسته تر در کنار هم راه می روند!
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

taraneh_b

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
120
پسندها
238
دست‌آوردها
43
محل سکونت
از پشت سیستم:/
برشی از کتاب “مگس ها”“اثری از ” ژآن پل سارتر

مردم اینجا با شعور و آگاهی

‏زندگی نمی‌کنند. از آگاهی خود

‏ترس و وحشت دارند، و همین

‏ترس برای خدایان عطر گوارا و لذت بخشی شده است. آری

‏خدا از این مردم «پَخمه» و

‏بی‌دست و پا خوشش می‌آید!
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
بالا پایین