-
- ارسالات
- 91
-
- پسندها
- 36
-
- دستآوردها
- 18
وقتی که داشتم برگه های طلاق رو امضا می کردم
برگشتم بهش گفتم: انگار این صحنه رو قبلا هم دیده بودم! به این میگن دژاوو!
فکر می کنم این لحظه چند بار واسم اتفاق افتاده، ما از هم جدا میشیم و بعد بدون اینکه ما متوجه بشیم زمان به عقب بر می گرده،
و ما دوباره همدیگر رو می بینیم و بهم علاقه مند میشیم و پس از چند سال باز به مشکل بر می خوریم و از هم جدا میشیم، و بعد دوباره زمان به عقب بر می گرده...
فکر می کنم اگه الان هم دوباره به گذشته برگردم باز هم عاشقت بشم، من باور دارم که اشتباه خوبی بود،
چون حس هایی که تجربه کردم و چیزهایی که یاد گرفتم واسم خیلی ارزشمندن.
تنها خواسته ای هم که ازت دارم اینه که نذاری بمیرم،
به نظرم آدم ها وقتی از دنیا میرن نمی میرن، فقط واسه یه مدت طولانی نیستن،
وقتی می میرن که فراموش بشن، وقتی می میرن که هیچ حرفی ازشون زده نشه و کسی به یادشون نیفته،
پس فراموشم نکن، این تنها چیزیه که ازت می خوام...
برگشتم بهش گفتم: انگار این صحنه رو قبلا هم دیده بودم! به این میگن دژاوو!
فکر می کنم این لحظه چند بار واسم اتفاق افتاده، ما از هم جدا میشیم و بعد بدون اینکه ما متوجه بشیم زمان به عقب بر می گرده،
و ما دوباره همدیگر رو می بینیم و بهم علاقه مند میشیم و پس از چند سال باز به مشکل بر می خوریم و از هم جدا میشیم، و بعد دوباره زمان به عقب بر می گرده...
فکر می کنم اگه الان هم دوباره به گذشته برگردم باز هم عاشقت بشم، من باور دارم که اشتباه خوبی بود،
چون حس هایی که تجربه کردم و چیزهایی که یاد گرفتم واسم خیلی ارزشمندن.
تنها خواسته ای هم که ازت دارم اینه که نذاری بمیرم،
به نظرم آدم ها وقتی از دنیا میرن نمی میرن، فقط واسه یه مدت طولانی نیستن،
وقتی می میرن که فراموش بشن، وقتی می میرن که هیچ حرفی ازشون زده نشه و کسی به یادشون نیفته،
پس فراموشم نکن، این تنها چیزیه که ازت می خوام...