• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!
دلنوشته های کاربران

فلورا.

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
36
پسندها
9
دست‌آوردها
8
محل سکونت
قبرستان
نام اثر
گرداب
نام پدید آورنده
فلورا
ژانر
  1. عاشقانه
  2. تراژدی
مقدمه:
خاطرم باشد؛ اگر روزی دلم در خاطراتم جا ماند، به خاطر اورم، خاطراتی که خاطراتم را به خاطره‌ها سپرد.
می‌نویسم از دل اگر بشنوی روزی... .
روزی که خیال تمام احساساتم شدی دلم برایت شروع به تپیدن کرد.
آن روز بود که من ناتوان ترین فرد جهان شدم و در گردابی عمیق فرو رفتم.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
آخرین ویرایش:
  • ایول
واکنش‌ها[ی پسندها]: ARNICA

فلورا.

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
36
پسندها
9
دست‌آوردها
8
محل سکونت
قبرستان
نوشتن کم است. باید تمام آن لحظات با قلمم تداعی شود، قلمم معجزه می‌کند؛ معجزه‌ای که هنوز هم ناتوانی عقل در برابر احساسم را به رخ می‌کشد و پس از آن همه شیرینی، تازه تلخی را حس می‌کنم.
وقتی که لبخندت مهمان قلب تک و تنهایم شد، دل بی‌قرارم میخکوب سیاهی چشمانت شد.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
  • ایول
واکنش‌ها[ی پسندها]: ARNICA

فلورا.

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
36
پسندها
9
دست‌آوردها
8
محل سکونت
قبرستان
آرامشش شیرین‌ترین حال آن روزهایم بود. به خدا که فرق داشت؛ آن دو گوی با همه فرق داشت.
هربار که محوت می‌شدم، زمین و زمان را فراموش می کردم و فقط توّجهم مجذوب گودال گوی‌های تو می‌شد و همه چیز در نظرم محو می‌شد؛ امّا امان از دست ثانیه‌ها که همیشه رعدوبرق بودند و مهلت غرق شدن نمی‌دادند.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
آخرین ویرایش:
  • ایول
واکنش‌ها[ی پسندها]: ARNICA

فلورا.

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
36
پسندها
9
دست‌آوردها
8
محل سکونت
قبرستان
یادم می‌آید هر وقت شعر برایم می‌خواندی ادامه‌اش را دیگر نمی‌فهمیدم. تو چشمانت را می‌بستی و برایم شعر می‌خواندی ، امّا هر بار من در همان دو کلمه‌ی اولش کلاف شوخی کلمه‌هایم تاب می‌خورد؛ و تو برای هزارمین بار منطق کلمه‌ها را در اختیار می‌گرفتی. تو خود می‌دانستی که من یا باید در نگاهت یا صدایت غرق شوم.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
آخرین ویرایش:
  • ایول
واکنش‌ها[ی پسندها]: ARNICA

فلورا.

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
36
پسندها
9
دست‌آوردها
8
محل سکونت
قبرستان
امّا کاش هیچ گاه آن موسیقی در پلی لیست آهنگ‌هایم نبود. کاش سر در چاه فرو می‌کردم و به آهنگ ممنوعه گوش نمی‌سپردم؛ که اکنون ناله‌های گریه‌آلود روح دردمند و تنهایم آلارم گوشم باشد.
هرگاه دست در خرمن موهایت می‌بردم نرمی‌اش تمام حس و حال خوب دنیا را به وجودم تزریق می‌کرد؛ و من بی‌بهانه می‌خندیدم تو با تکخندی به تماشایم می‌نشستی.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
  • ایول
واکنش‌ها[ی پسندها]: ARNICA

فلورا.

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
36
پسندها
9
دست‌آوردها
8
محل سکونت
قبرستان
به راستی که من م**س.ت تو بودم.
گاه طوفان در وسعت روحم می‌پیچید. گردباد اضطراب در وجودم می‌چرخید و موج در موج حادثه‌ها و خطر‌ها بر ساحل قلبم سر می‌کوبیدند.
پناهگاه کجاست؟
کدام آرامش نگاه خسته و نگرانم را خواهد نواخت؟کدام لنگرگاه امن کشتی شکسته‌ی جانم را پناه خواهد داد؟
حقا که پاسخ این پرسش‌ها چیزی جز آغوش بی‌منت تو نیست.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

فلورا.

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
36
پسندها
9
دست‌آوردها
8
محل سکونت
قبرستان
آ*غ*و*ش تو تک مکان ایمن برایم بود. تو هربار س*ی*نه‌ی وسیعت را چو دریا می‌گشودی و من بی‌اختیار آهسته و آرام بر روی س*ی*نه‌ات می‌خزیدم؛ و ترس و وحشتی از امواج سنگین روزگار نداشتم. بی‌مهابا در دل آن سردی، گرم می‌شدم و اندک اندک همان سردی تنم را به کوره بدل می‌کرد.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
آخرین ویرایش:

فلورا.

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
36
پسندها
9
دست‌آوردها
8
محل سکونت
قبرستان
در کنارت که می‌ایستادم تلاشم بر این بود که عطر تو را در ریه‌هایم ذخیره کنم. به راستی که من با عطر تو نفس می‌کشیدم، و وای بر آن هنگام که عطرت وجود نداشته باشد و ردّی از خود به جا نگذاشته باشد؛ دیگر نفس کشیدن معنایی ندارد. هوایی که آغشته به عطر تو نباشد قطعاً سمی است و زندگی در آن حکم صدور مرگ را دارد. کلمه‌ها در برابر وصف حالم کم می‌آورند.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
آخرین ویرایش:

فلورا.

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
36
پسندها
9
دست‌آوردها
8
محل سکونت
قبرستان
من کور و کر بودم. نمی‌شنیدم و نمی‌دیدم. انگار دنیا تنها یکی بود؛ تو.
هرگاه دستانت تن نحیفم را لمس می‌کرد تمام دردها و اتفاقات پس از آن را فراموش می‌کردم و تنها به گرمای دستان تو که یخ‌های تنم را ذوب می‌کرد، می‌اندیشیدم. در آن هنگام چو یخی بودم که عاشق خورشید شده بود. با آنکه ذره ذره آن را از بین می‌برد؛ امّا یخ باز هم دست از خواستن او بر نمی‌داشت.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

فلورا.

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
36
پسندها
9
دست‌آوردها
8
محل سکونت
قبرستان
او گمان می‌کرد خورشید تنها به خاطر این‌ که او در خود نلرزد، با شدت بیشتری می‌تابد. غافل از این‌که... .
در آن ثانیه‌ها به لبان وجدان که فریاد شرم از سر می‌دادند را به گوشه و کناری از ذهنم می‌فرستادم و با تمام قوا تلاش می‌کردم؛ که آن فریاد‌ها را به باد فراموشی بسپارم و از یاد ببرم، روزی تمام روزها ته خواهد کشید.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
آخرین ویرایش:
بالا پایین