• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!
دلنوشته های کاربران

فلورا.

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
36
پسندها
9
دست‌آوردها
8
محل سکونت
قبرستان
آری ته خواهد کشید، ولی هنگامی که آرامشی عجیب شانه‌های خسته‌ام را در آ*غ*و*ش کشیده بود؛ چرا باید از این گرداب گذر می‌کردم!؟
آرامشی که می‌دانستم از ج*ن*س اوست. منِ دیوانه که در طی روزها و دقیقه‌ها و ثانیه‌ها آرام بودم؛ به خاطر معشوق بود. به خاطر غل و زنجیر‌هایی که تنم را به او وصل کرده بود.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
آخرین ویرایش:

فلورا.

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
36
پسندها
9
دست‌آوردها
8
محل سکونت
قبرستان
در کنار پنجره ایستاده‌ام امّا می‌دانم که دیگر چشمی وجود ندارد که برای دیدنش ثانیه‌ها را بشمارم. شب است و نیمه شب، همه به خواب رفتند و شب از نیمه گذشت؛ ولی من هنوز هم در اقیانوس ذهنم دست و پا می‌زنم و در خیال آ*غ*و*ش تو سیر می‌کنم. بسیار شب‌ها که ناله برآوردم و چه شب‌ها که اشک‌ها هدر دادم.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
آخرین ویرایش:

فلورا.

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
36
پسندها
9
دست‌آوردها
8
محل سکونت
قبرستان
بسی افسوس که در عمق آن گورستان سنگین کسی نیست که ناله‌های مرا شنوا باشد. آسمان کویر پرمهتاب، که هر گاه مشت خونین و بی‌تاب قلبم را در زیر باران‌های غیبی سکوتش می‌گیرم، امشب تاریک‌تر از هر زمانی است. همه‌ی طبقات آسمان را گشته‌ام و تازه می‌فهمم که از خاموشی ستاره‌ی شب‌هایم خیلی گذشته است.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

فلورا.

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
36
پسندها
9
دست‌آوردها
8
محل سکونت
قبرستان
بسی افسوس که در عمق آن گورستان سنگین کسی نیست که ناله‌های مرا شنوا باشد. آسمان کویر پرمهتاب، که هر گاه مشت خونین و بی‌تاب قلبم را در زیر باران‌های غیبی سکوتش می‌گیرم، امشب تاریک‌تر از هر زمانی است. همه‌ی طبقات آسمان را گشته‌ام و تازه می‌فهمم که از خاموشی ستاره‌ی شب‌هایم خیلی گذشته است.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

فلورا.

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
36
پسندها
9
دست‌آوردها
8
محل سکونت
قبرستان
دیگر کسی نیست که با دستان نوازشگرش سرمای تن را به کوره بدل کند. دیگر نیست آن که با لبخند‌های غیبی‌اش نگاهم را به سمت خود سوق می‌داد. دیگر نیست آن که باید باشد. من به فراموشی داشتن عادت کرده‌ بودم، این که تو باشی و تمام سیلی‌های روزگار را فراموش کنم و در برابر هیچ کدام زانو خم نکنم.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

فلورا.

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
36
پسندها
9
دست‌آوردها
8
محل سکونت
قبرستان
اما آخ اکنون همان کسی که عامل نفس کشیدم بود با نبودش زانوهایم را خمیده و دردش را به مرز استخوان‌هایم رسانده است. مگر نگفته بودم هوایی که بدون تو و عطرت باشد سمی است!؟
آخر مگر نگفته بودم؟
تو نیستی که به روی زخم‌هایم مرهم بگذاری. من تازه می‌خواستم قفل دلم را برایت بگشایم، تازه داشتم جان می‌گرفتم، ولی تو نگاهت را دزدیدی.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
آخرین ویرایش:

فلورا.

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
36
پسندها
9
دست‌آوردها
8
محل سکونت
قبرستان
از دوری‌ات یخ زدم. صدایت زدم، هی داد کشیدم و فریاد زدم. دیگر شب‌ها آهسته اشک می‌ریزم تا شاید از درد‌هایم کاسته شود. تحمل می‌کنم اما به خوبی می‌دانم، هرگز شب‌های گذشته بر‌ نمی‌گردد که نمی گردد. اکنون ساعت عاشقی پایان یافته است؛ شاید عمر باتری‌اش همچون تو به اتمام رسیده است.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

فلورا.

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
36
پسندها
9
دست‌آوردها
8
محل سکونت
قبرستان
من هنوز مبهوت مانده‌ام که تو چگونه دل دادی و چگونه دل کندی!؟ چشمانم در این سو و آن سو پرسه می‌زنند و در حال وجب کردن گوشه گوشه‌ی شهر اند؛ شاید که ردی از تو پیدا کنند. قطرهایی که از چشمانم فرو می‌چکد میان خود پیمان بسته‌اند، که تسلیم نشوند و مرا از دیدن کوچه‌ها، خیابان‌ها و شهرها برای یافتن تو محروم کنند.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
آخرین ویرایش:

فلورا.

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
36
پسندها
9
دست‌آوردها
8
محل سکونت
قبرستان
نبودنت خانه‌ام را ویران کرد. خانه‌ای که تو خشت‌هایش را روی هم نهادی و من اکنون با ریزش آجرهایش شکستم. شکستم و تکّه‌هایم از هم فرو پاشید و در کناری همین حوالی، لابه لای این خرابه فرود آمدند. من شکستم؛ امّا تویی نبود که تّکه‌هایم را جمع کند و آنها را کنار هم بچیند.

 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

فلورا.

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
36
پسندها
9
دست‌آوردها
8
محل سکونت
قبرستان
ندیدنت آشفته و داغانم کرد. اصلا دیوانه‌ام کرد. شاید یکی از خاصیت‌های عشق این است. کاش می‌شد، حرف (ن) را در آغاز مصدرهای ندیدن، نبودن و نشنیدن حذف کرد. چشمانم در جستجوی رخ تو است و تنم گرمای دستان تو را فریاد می‌زند، حتّی گوش‌هایم هم دلتنگ اهنگ صدایت شده‌اند.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
بالا پایین