آری ته خواهد کشید، ولی هنگامی که آرامشی عجیب شانههای خستهام را در آ*غ*و*ش کشیده بود؛ چرا باید از این گرداب گذر میکردم!؟
آرامشی که میدانستم از ج*ن*س اوست. منِ دیوانه که در طی روزها و دقیقهها و ثانیهها آرام بودم؛ به خاطر معشوق بود. به خاطر غل و زنجیرهایی که تنم را به او وصل کرده بود.
آرامشی که میدانستم از ج*ن*س اوست. منِ دیوانه که در طی روزها و دقیقهها و ثانیهها آرام بودم؛ به خاطر معشوق بود. به خاطر غل و زنجیرهایی که تنم را به او وصل کرده بود.
آخرین ویرایش: