کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد
چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!
نام اثر: مرده متحرک
نویسنده: Psycho
ژانر: تراژدی
مقدمه:
شده گاهی بیدلیل فقط نفس بکشی؟! شده قلب خود را در وجودت حس نکنی؟! شده سنگ باشی و هیچچیزی برایت مهم نباشد؟! شده به اندازه چندسال، ساعتها در مغز خود فکر کنی؟! شده صدایت بزنند، نفهمی چه میگویند؟! شده از تمام چیزهایی که یک روز به آنها علاقه...
مقدمه:
خاطرم باشد؛ اگر روزی دلم در خاطراتم جا ماند، به خاطر اورم، خاطراتی که خاطراتم را به خاطرهها سپرد.
مینویسم از دل اگر بشنوی روزی... .
روزی که خیال تمام احساساتم شدی دلم برایت شروع به تپیدن کرد.
آن روز بود که من ناتوان ترین فرد جهان شدم و در گردابی عمیق فرو رفتم.
خلاصه: اسیر اون دو مرداب سیاهت شدم و تلاشی برای نجات نخواهم کرد، داستان عشقی مجازی که به دست یه رمال بهم میخوره، دختر داستان تلاش های زیادی برای درست کردن رابطه میکنه، اما...
بِسمِ هو
نامِ اثر: مغزنشین
نویسنده: حمیم
ژانر: تراژدی
خلاصه:
انبوهی ز نسل ما، رو به گریختنیم.
فرار و عقبنشین زِ حکم مغز، از دامنهی کامیابی.
این آغاز روایتی بود، که عدهای را
مغزنشین کرد.
نام دلنوشته:مرده در قالب جسم
نام نویسنده:مرام فواضلی
ژانر:تراژدی
خلاصه:
پیشینان گفتند:زندگی یک بار است،از آن لذت ببر،مرا به لذت دعوت می کند هنگامی آنها هیچ از زندگی شان لذت نبردند.
چشم به جهان گشودم مرا با معرفت آشنا کردند،دنبال معرفت رفتم،جزء لاتلجی چیزی نبود.
سلام من دنبال یه رمانی هستم که دختره با یه پسره ایی ازدواج میکنه دختره مامایی خونده
وقتی بهم محرم میشن وبا خانواده میرت بیرون دختره میفهمه پسره قرص میخوره چون مشکل داره همش باباش هی آرومش میکنه تو زندگیشون به مشکل میخورن بعد دختره به خاطر پسره به خانواده اش میگه ۲ سال میریم خارج کشور بی زحمت...
اسم
انجمن رمان
انجمن رمان فور
انجمن رمان نویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمن رمان نویسی
بهترین انجمن رمان نویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمان
رمان آنلاین
رمان نویسی
سایت رمان فور
سایتنویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
رمانی دختری مدتی مورد آزار و اذیت استادش قرار می گیره و برای خلاصی از اون به خواستگارش که دایی استاد هست جواب مثبت میده و روز عروسی دختر، نامزدش متوجه میشه و ( بر اثر اتفاقی احتمالا ) میمیره و دختره هم باز مورد آزار استاد قرار می گیره و دختره به کسی چیزی نمیگه ولی یه روز به وکیلی میگه و وکیل هم...
خلاصه:داستان درباره شاهرخه...یه مرد هوسباز که با پول پدزش عشق میکنه...ولی از اونور ماهک،دختر خود ساخته ای که خانوادشو تو بچگی از دست داده و خرج خودش و خواهرشو در میاره...
ماهک غد و یه دنده...با اون زبون تند و تیزش اجازه نمیده کسی از ده متریش رد بشه...حالا چی میشه اگه این دوتا آدم لجباز با هم رو...
خلاصه:داستان درباره شاهرخ خانه...یکی از خر پول ترین تاجرا...شاهرخ هوسبازی که طعم نصف دخترای تهرانو چشیده الا یه دختر...ماهک تو بچگی خانوادشو از دست داده و رو پای خودش وایستاده و خرج خودشو خواهرشو میده...
ماهکی که با اون زبون تند و تیزش نمیزاره یکی از ده متریش رد شه...
حالا چی میشه اگه این دوتا...
رمانی که فک کنم اسم دختره بهار بود دارو سازی قبول میشه میاد تهران پیش دوست باباش زندگی میکنه که یه پسرم دارن به اسم امیر علی فک کنم که تازه ام از خارج اومده ،بعد با یه دختره تو دانشگاه دوس میشه و داداش دختره ازش خواستگاری میکنه این جواب منفی میده ولی دوستش میکه که داداشش مریضه و بعدش به دلالیلی...
دوستان سلام
لطفا اگ اسمش رو میدونین خواهشا بگین بهم
یع رمانی بود ک دختره منشی شرکتی بود و با پسر صاحب شرکت ازدواج کرد مامانش مریض بود و برادرشوهرش از خارج میاد و این دختره عاشق برادر شوهرش میشه و معلوم میشه ک شوهرش و پدرشوهر تو کار خلاف بودن
خلاصه:
دختری جوان در صدد برخورد غیره منتظره با سلبریتی معروف، اتفاقاتی در زندگیش رخ میدهد؛ این اتفاقات در پی توهین و تحقیر آن سلبریتی معروف در کلانتری است. حال آن دختر به دنبال آن است که همانطور میان جمع عام تحقیر شده به همان اندازه آن سلبریتی را دچار حاشیه کند!
مقدمه :
ای کابوس شبم !
عاشقت شدم !
عجیب است که دلباخته کابوسی شوی که سالهاست میخواهی از او رها شوی !
برای مهم نیست که تو که هستی به آغوش من بیا ، ای بوسه مرگ !
خلاصه :
یک پسر عادی با یک زندگی کاملا عادی که هیچ چیزی از زندگی اش نمیخواهد ، دچار کابوس میشود و با ورود دختری عجیب به مدرسه در...
یه رمان بود که یه دختر محجبه 27 ساله(اینجاشو مطمئن نیستم که محجبه و بیست و هفت ساله بود یا نه) که یه پسر با موقعیت فوقالعاده میاد خواستگاریولی انگار پسره مشکل روانی داره یادم پسره یه خواهرم داشت و اینکه پسره به دختره گفته بود که کسی اون رو بهشون معرفی کرده
انجمن رمان
انجمن رمان فور
انجمن رمان نویسی
انجمن ناول فور
بخش کتاب
برترین انجمن رمان نویسی
بهترین انجمن رمان نویسی
تالار رمان
تایپ رمان
داستان کوتاه
در حال تایپ
رمان
رمان نویسی
سایت رمان فور
سایتنویسندگی
فن فیکشن
ناولفور
وان شات
کتاب
کتابخانه
مقدمه:
وقتی گریبان عدم با دست خلقت میدرید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل میآفرید
وقتی زمین ناز تو را در آسمانها میکشید
وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم میچشید
من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی
یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا از...
ی رمانی که س تا برادرن اسم دوتاشون رایان راشا اون یکی یادم نیس با س تاخاهر ک اسم اونام یاوم نیس پدارشون شریکی ی ویلا میخرن ک ارث میرسه به اینا بعدش میرن توش ک زندگی کنن میبینن همو کلی دعوا میکنن ویلا تقسیم میکنن
کسی میدون اسم رمانه چیه؟