-
- ارسالات
- 181
-
- پسندها
- 639
-
- دستآوردها
- 93
-
- مدالها
- 1
سریع چشمهاشون رو بستند و آرزو کردند. شمع رو فوت کردند و همه براشون دست زدیم. به آدرین نگاه کردم که با اخم بهم خیره شده بود. وای! خیلی ترسناک شده بود. مثل اژدهای دوسر شده بود. لبخندم جمع شد. نگاهش بین صورتم و بدنم در حرکت بود. یه نگاه به خودم کردم که دیدم روسریم کنار رفته. با نگاه خیره کسی سرم رو بالا آوردم و نگاش کردم. دانیال بهم خیره شده بود. سریع روسریم رو جلوم انداختم و اخم غلیظی بهش کردم که حساب کار دستش بیاد. بعد از اینکه کیک رو خوردیم، نوبت به کادوها رسید. آرمین نگاهی بهم کرد و گفت:
- دوباره شرط بذارم؟!
- نه توروخدا، همون یه بار برای هفتاد و هفت پشتم بس بود.
آرمین خندید و چیزی نگفت. صدف و دریا کادو رو برداشتند و خوندند:
- تولدتان مبارک، از طرف نفس به دوستان گلم.
همگی بهم نگاه کردند و دست زدند و آرمین خوند:
- هرکی این رو گذاشته با رقص روش گذاشته.
یهو آدرین گفت:
- آرمین...بسه.
وا! این امروز چرا مثل برج زهرمار میمونه؟! آرمین هم دیگه حرفی نزد. بعد از اینکه کادوها رو یکییکی باز کردند، صدف و دریا رفتند و آهنگ تانگو رو انتخاب کردند و همه چراغها رو به جز چراغهای کمنورسالن، خاموش کردند. همگی زوجزوج وسط رفتند و فقط من موندم و آدرین و دانیال. من و آدرین کنار هم نشسته بودیم و به جمعیت نگاه میکردیم. با سنگینی نگاه کسی روم رو برگردوندم و چشمم به دانیال افتاد که کنارم نشسته بود و بهم زل زده بود. یهو آدرین خم شد و با اخم نگاهش کرد و گفت:
- چشمهات مشکلی داره؟
دانیال با گیجی نگاهش کرد و گفت:
- نه، چطور مگه؟!
- گفتم شاید مشکل چشم داری که همش به یکی زل میزنی.
دانیال با پررویی تمام خندید و گفت:
- نه، مشکلی ندارم. من اصولاً به کسایی که خوشم میاد، زل میزنم.
- نفس، جات رو با من عوض کن.
اینقدر لحنش عصبی بود که سریع به حرفش گوش کردم و جام رو عوض کردم. بعد از اینکه آهنگ تموم شد، همه رفتند نشستند و دریا گفت:
- داداش آدرین، برامون گیتار میزنی؟!
- من؟! آخه... .
- آخه ماخه نداریم، برو گیتارت رو از توی ماشینت بیار.
آدرین رفت و چند دقیقه بعد با گیتارش برگشت و سرجاش نشست که آرمین گفت:
- به افتخار آدرین گیتارزن، دست.
همه براش دست زدیم و اون هم شروع کرد به زدن و خوندن:
" از کدوم اتفاق ترسیدی، از کدوم حادثه پشیمونی؟ چی شده که به من نمیشه بگی؟ چی شد که خودت هم نمیدونی؟ به سکوتم مدام مشکوکی، از سکوتت مدام داغونم، تو چرا از نگام میترسی؟ من که چیزی ازت نمیدونم، پر دلشورهای حواست نیست، چی شدی؟ چی چشمات رو ترسونده؟ اگه از من دلت گرفته بگو، اگه فکر میکنی دلی مونده، واسه هر اشتباه راهی هست، اگه میدونی اشتباه کردی، من هنوزم کنارتم با عشق، کمک میکنم که برگردی.(اشتباه_مهدی یراحی) "/
- دوباره شرط بذارم؟!
- نه توروخدا، همون یه بار برای هفتاد و هفت پشتم بس بود.
آرمین خندید و چیزی نگفت. صدف و دریا کادو رو برداشتند و خوندند:
- تولدتان مبارک، از طرف نفس به دوستان گلم.
همگی بهم نگاه کردند و دست زدند و آرمین خوند:
- هرکی این رو گذاشته با رقص روش گذاشته.
یهو آدرین گفت:
- آرمین...بسه.
وا! این امروز چرا مثل برج زهرمار میمونه؟! آرمین هم دیگه حرفی نزد. بعد از اینکه کادوها رو یکییکی باز کردند، صدف و دریا رفتند و آهنگ تانگو رو انتخاب کردند و همه چراغها رو به جز چراغهای کمنورسالن، خاموش کردند. همگی زوجزوج وسط رفتند و فقط من موندم و آدرین و دانیال. من و آدرین کنار هم نشسته بودیم و به جمعیت نگاه میکردیم. با سنگینی نگاه کسی روم رو برگردوندم و چشمم به دانیال افتاد که کنارم نشسته بود و بهم زل زده بود. یهو آدرین خم شد و با اخم نگاهش کرد و گفت:
- چشمهات مشکلی داره؟
دانیال با گیجی نگاهش کرد و گفت:
- نه، چطور مگه؟!
- گفتم شاید مشکل چشم داری که همش به یکی زل میزنی.
دانیال با پررویی تمام خندید و گفت:
- نه، مشکلی ندارم. من اصولاً به کسایی که خوشم میاد، زل میزنم.
- نفس، جات رو با من عوض کن.
اینقدر لحنش عصبی بود که سریع به حرفش گوش کردم و جام رو عوض کردم. بعد از اینکه آهنگ تموم شد، همه رفتند نشستند و دریا گفت:
- داداش آدرین، برامون گیتار میزنی؟!
- من؟! آخه... .
- آخه ماخه نداریم، برو گیتارت رو از توی ماشینت بیار.
آدرین رفت و چند دقیقه بعد با گیتارش برگشت و سرجاش نشست که آرمین گفت:
- به افتخار آدرین گیتارزن، دست.
همه براش دست زدیم و اون هم شروع کرد به زدن و خوندن:
" از کدوم اتفاق ترسیدی، از کدوم حادثه پشیمونی؟ چی شده که به من نمیشه بگی؟ چی شد که خودت هم نمیدونی؟ به سکوتم مدام مشکوکی، از سکوتت مدام داغونم، تو چرا از نگام میترسی؟ من که چیزی ازت نمیدونم، پر دلشورهای حواست نیست، چی شدی؟ چی چشمات رو ترسونده؟ اگه از من دلت گرفته بگو، اگه فکر میکنی دلی مونده، واسه هر اشتباه راهی هست، اگه میدونی اشتباه کردی، من هنوزم کنارتم با عشق، کمک میکنم که برگردی.(اشتباه_مهدی یراحی) "/