• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!

تکمیل شده جایی حوالی ل*ب‌هایت| آنشرلیـــــ🍊مومشکی کاربر رمان فور

معصومه مومنی

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
31
پسندها
106
دست‌آوردها
33
آمدی، دیدمت، منگ شدم، گنگ شدم، و از آن پس نگاهت می‌کردم... از آن پس دیگران شاید دیدن داشتند اما سهم تو نگاه کردن بود‌!
جایی حوالی ل*ب‌هایت تکه‌ای از من به جای ماند، رفتی... و نوادگان من افرادی ناقص شدند!
تو او شدی و بودنت تنها به آلبوم خاطراتی در کنار طاقچهِ دل اکتفا کرد.
پیچیدگی درکار نیست، به همین سادگی؛ قسمت ما فقط دیدن او بود، همین!
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
آخرین ویرایش:

معصومه مومنی

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
31
پسندها
106
دست‌آوردها
33
می‌گویند مشکلات را در خود نریزید یا حتی اگر از آن‌ها بگویید؛ از شدتشان کم می‌شود. سعی کردم تمام مشکلات را گردن تو بیندازم، اصلا خود تو یک تماما مشکل بودی.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
آخرین ویرایش توسط مدیر:

معصومه مومنی

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
31
پسندها
106
دست‌آوردها
33
می‌گویند مشکلات را در خود نریزید. یا حتی اگر از آن‌ها بگویید از شدتشان کم می‌شود.
سعی کردم تمام مشکلات را گردن تو بیندازم، اصلا خود تو یک تماما مشکل بودی.
شاید خواب بودی یا رویا. هرچه بودی آنقدر سبز بود که نه در باور یک گل می‌گنجید نه علف‌زار!
آنقدر دور بودی که گاه لمست به سان زخم می‌ماند، آخر انتظارش را نداشتم!
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
آخرین ویرایش توسط مدیر:

معصومه مومنی

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
31
پسندها
106
دست‌آوردها
33
شاید خواب بودی، یا رویا... هرچه بودی آنقدر سبز بود که نه در باور یک گل می‌گنجید نه علف‌زار.
آنقدر دور بودی که گاه لمست به سان زخم می‌ماند، آخر انتظارش را نداشتم!
شاید از دل ماه می‌چکیدی که آنقدر سپید و پر از نقص می‌ماندی، پس چرا چون خورشید کور کننده بودی؟!
چیزی در هوا و بین دو چشممان در گردش بود، جاذبه را نقض می‌کرد و، اما صبر کن؛ جاذبه داشت!
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
آخرین ویرایش توسط مدیر:

معصومه مومنی

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
31
پسندها
106
دست‌آوردها
33
شاید از دل ماه می‌چکیدی که آنقدر سپید و پر از نقص می‌ماندی، پس چرا چون خورشید کور کننده بودی؟!
چیزی در هوا و بین دو چشم‌مان در گردش بود، جاذبه را نقض می‌کرد و...، اما صبر کن... جاذبه داشت!
و ایران و آبادیش به یک مو بند بود.
می‌گفتند درگیر گیسوانش می‌شوی اما چشم‌ها ابزار کارزارت بود. خود می‌داد و خود پس می‌گرفت.
زمان دیر می‌گذشت؛ حلزونی و کند بود؛ چشم برهم زدنی درکار نبود؛ پلک‌هایمان را نیز با خود برده بودی.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
آخرین ویرایش توسط مدیر:

معصومه مومنی

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
31
پسندها
106
دست‌آوردها
33
وایران و آبادیش به یک مو بند بود.
می‌گفتند درگیر گیسوانش می‌شوی، اما چشم‌ها ابزار کارزارت بود.
خود می‌داد و خود پس می‌گرفت.
زمان دیر می‌گذشت؛ حلزونی و کند بود؛ چشم برهم زدنی درکار نبود؛ پلک‌هایمان را نیز با خود برده بودی.
کمی صبر کن؛ او مشکل نبود! شاید عقلمان در قلبمان بود که وقتی آن را از ما ربود؛ فکر کردن دیگر جایز نبود.
دخترک بی انصافی نیستم؛ مشکل از من بود، آگاهانه دلداده‌ات شدم.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بالا پایین