-
- ارسالات
- 2
-
- پسندها
- 5
-
- دستآوردها
- 3
- نام اثر
- من هم یک ارمی ام.
- نام پدید آورنده
- نیلوفر صبوری
- ژانر
-
- عاشقانه
- طنز
- درام
- فانتزی
بخش اول
I’m so sick of this fake love, fake love, fake love
حالم ازین عشق الکی بهم میخوره! عشق الکی، عشق الکی، عشق الکی!
I’m so sorry but it’s fake love, fake love, fake love
من متاسفم ولی این عشق الکیه! عشق الکی، عشق الکی!
(Song =>FAKE LOVE)
هم زمان با کلمات اهنگ همخوانی میکردم و جریان انرژی اهنگ از مابین تک تک سلولهای بدنم، از توی رگهام جریان پیدا میکرد و به قلب و مغزم میرسید درست مثل یه مواد.
از دنیای بیرون جدا شده بودم و توی سلول همیشه گی مغزم، که کسی کلید ورود بهش رو نداشت داشتم رقص پسرارو کاور میکردم.
-نیلوفر!؟
با لمس شدن شونم توسط سپیده از توی اتاقکم بایه لگد محکم به دنیای واقعی و زمان حال پرت شدم.
با دلخوری به سپیده نگاه کردم که دست هاش رو با خنده بالا اورد و گفت:
-غلط کردم، باز به ملکوت پیوسته بودی اره؟
با حرص گفتم:
-نظرت چیه از جلو چشام خفه شی ها؟
جدی شد و گفت:
-نظرم اینه که دیگه جفتمون گم شیم، چون هم من کارم تموم شده با استاد هم این که همه تو دانشگاه رو تو زوم شدن که داشتی با چشم ها ی بسته هد میزدی خانم خانم ها.
از جام بلند شدم و بی اعتنا به اطراف گفتم:
-استاد چی گفت؟ پرژمون رو قبول کرد؟
سپیده با خوش خیالی جواب داد :
-بله خانم، مگه میتونه شاگرد خر خونش رو قبول نکنه؟!
به سمت در خروجی دانشگاه راه افتادم و گفتم:
-پوف، واقعا خدارو شکر. فقط امیدوارم هرچه زودتر تموم شه دانشگاه تا من برم پی رویاهام.
سپیده متفکر گفت:
-توکه درست خوبه، واقعا نمیفهمم چرا میخوای درس رو ول کنی و بری دنبال تدوین گری؟
با قاطعیت تمام جواب دادم:
-علاقه عزیزم، علاقه، علاقه ی من تدوین گریه، تو اون کار خوشحال تر و موفق ترم.
جلوی در دانشگاه که رسیدیم از سپیده خدافظی کردم و سوار تاکسی شدم که به خونه برم ، در همین هین وارد پلی لیست اهنگ هام شدم و اهنگ های همیشگی رو پلی کردم.
با شنیدن اولین جمله اهنگ چشمام رو بستم و سرم رو به خنکی پنجره تکیه دادم.
何故、こんなにも
چرا انقدر زیاد
涙が溢れるの
دارم اشک میریزم
ねぇ、側にいて
هِی، کنارم بمون
そして笑ってよ
و لبخند بزن
君のいない未来は
آینده بدون تو
色のない世界
مثل دنیای بی رنگه
モノクロで冷たい
تک رنگ و سرد
見つめてる
تاریکی…
(Song => your eyes tell)
-خوب، خوب، بزار ببینم اینجا چه خبره؟؟
اولین کاری که رسیدم خونه انجام دادم وصل شدن به وایفای و چک تویت ها و پست های جدید بچه ها بود.
-ژون، ژون، بدن رو ببین ژون بابا، ای خدا اخه اینهمه عشقولی تو چرا؟؟
همینطور که داشتم توی اینستا تو فن پیج های ایرانی چرخ میزدم و خر ذوق میشدم از دیدن کلیپ ها، باز به بحث تازه پیش اومده و ناراحت کنندن همیشگی برخوردم:
ثبت شدن استریم های ارمی های ایرانی برای کشور های دیگه به دلیل فیلتر بودنمون.
دوباره بغض همیشه گی نشست توی گلوم؛ زیر پست کامنت گذاشتم:
-اصلا هیچ وقت پسرا از عشق ما به خودشون اطلاع پیدا میکنن؟؟
بعد چند لحظه ادمین پیج جوابمو داد:
-ناراحت نباش، پسرا از وجود ما خبر دارن. مگه ندیدین توی اون کلیپه لباس های تنشون طراح ایرانی بودن؟ یا وقتی تو مراسم اون مجری خانم ازشون پرسید: ایا میدونستید که توی ایران فن ارمی دارید و ارمی های ایرانی خیلی دوستون دارن؟ آرام گفت: بله، ممنونم.
در حالی که بی اختیار اشکام سرازیر شده بودن جوابشو دادم:
-من به ارمی های کشور های دیگه حسودیم میشه. ما نه میتونیم پلی لیست داشته باشیم واسه استریم زدنمون، نه میتونیم توی کنسرت های پسرا شرکت کنیم، نه میتونیم با خرید البوم ها و وسایل شون ازشون حمایت کنیم. انگار که اصلا وجود نداریم.
ادمین پیج و چند تا از ارمی های دیگه برام استیکر گریه و ناراحتی فرستادن.
یک دفعه بغض و عصبانیت بهم هجوم اورد که رفتم توی برنامه تویتر و توی توییت پسرا توییت زدم:
-اصلا از وجود ما خبر دارید؟ ما یه ارتش بزرگ از فن ارمی های شما تو ایرانیم. اصلا میدونید چقدر دوستون داریم و چقدر برای سربلندیتون و حمایتتون تلاش میکنیم؟ یه چیزی بگید بهمون، یه نشونی بدید که بفهمیم مارو میبینید. شما باید حواستون به ما بیشتر از بقیه باشه، ما مثل بقیه کشور ها نه میتونیم بیایم کنسرتتون نه البوم هاتون رو داشته باشیم. ما حالمون خیلی بده پسرا، امیدمون رو از دست دادیم ولی هیچ وقت دست از تلاش برای شما بر نمیداریم.
نمیدونم تا چه ساعتی گریه کردم و کی خوابم برد؟
صبح چشم هام رو که باز کردم توی قلبم یه خلع بزرگی رو حس میکردم.
طبق همیشه رفتم تو پلی لیست اهنگ هام و یه موزیک پلی کردم.
من به لطف شیش سال کی درامی بودن و پنج سال کی پاپی بودنم زبان کره ای رو کامل بلد بودم برای برای نوشتن و خوندنش هم بیرون کلاس رفتم، زبان انگلیسی رو هم وقتی سیزده ساله بودم از زن داداشم که فوق لیسانس زبان داشت یاد گرفته بودم و اکثر اهنگ هام خارجی و کره ای بود.
نتم رو که روشن کردم یه ایمیل عجیب رو صفحه گوشیم ظاهر شد.
با ناباوری چند بار چشم هام رو باز بسته کردم و با دست مالش دادم.
شوکه شده با یه جیغ بلند تو جام سیخ نشستم. داشتم چی میدیدم؟ وای خدای من؛ یعنی چیزی که میبینم واقعیه؟ یه ایمیل از کمپانی بیگ هیته؟
I’m so sick of this fake love, fake love, fake love
حالم ازین عشق الکی بهم میخوره! عشق الکی، عشق الکی، عشق الکی!
I’m so sorry but it’s fake love, fake love, fake love
من متاسفم ولی این عشق الکیه! عشق الکی، عشق الکی!
(Song =>FAKE LOVE)
هم زمان با کلمات اهنگ همخوانی میکردم و جریان انرژی اهنگ از مابین تک تک سلولهای بدنم، از توی رگهام جریان پیدا میکرد و به قلب و مغزم میرسید درست مثل یه مواد.
از دنیای بیرون جدا شده بودم و توی سلول همیشه گی مغزم، که کسی کلید ورود بهش رو نداشت داشتم رقص پسرارو کاور میکردم.
-نیلوفر!؟
با لمس شدن شونم توسط سپیده از توی اتاقکم بایه لگد محکم به دنیای واقعی و زمان حال پرت شدم.
با دلخوری به سپیده نگاه کردم که دست هاش رو با خنده بالا اورد و گفت:
-غلط کردم، باز به ملکوت پیوسته بودی اره؟
با حرص گفتم:
-نظرت چیه از جلو چشام خفه شی ها؟
جدی شد و گفت:
-نظرم اینه که دیگه جفتمون گم شیم، چون هم من کارم تموم شده با استاد هم این که همه تو دانشگاه رو تو زوم شدن که داشتی با چشم ها ی بسته هد میزدی خانم خانم ها.
از جام بلند شدم و بی اعتنا به اطراف گفتم:
-استاد چی گفت؟ پرژمون رو قبول کرد؟
سپیده با خوش خیالی جواب داد :
-بله خانم، مگه میتونه شاگرد خر خونش رو قبول نکنه؟!
به سمت در خروجی دانشگاه راه افتادم و گفتم:
-پوف، واقعا خدارو شکر. فقط امیدوارم هرچه زودتر تموم شه دانشگاه تا من برم پی رویاهام.
سپیده متفکر گفت:
-توکه درست خوبه، واقعا نمیفهمم چرا میخوای درس رو ول کنی و بری دنبال تدوین گری؟
با قاطعیت تمام جواب دادم:
-علاقه عزیزم، علاقه، علاقه ی من تدوین گریه، تو اون کار خوشحال تر و موفق ترم.
جلوی در دانشگاه که رسیدیم از سپیده خدافظی کردم و سوار تاکسی شدم که به خونه برم ، در همین هین وارد پلی لیست اهنگ هام شدم و اهنگ های همیشگی رو پلی کردم.
با شنیدن اولین جمله اهنگ چشمام رو بستم و سرم رو به خنکی پنجره تکیه دادم.
何故、こんなにも
چرا انقدر زیاد
涙が溢れるの
دارم اشک میریزم
ねぇ、側にいて
هِی، کنارم بمون
そして笑ってよ
و لبخند بزن
君のいない未来は
آینده بدون تو
色のない世界
مثل دنیای بی رنگه
モノクロで冷たい
تک رنگ و سرد
見つめてる
تاریکی…
(Song => your eyes tell)
-خوب، خوب، بزار ببینم اینجا چه خبره؟؟
اولین کاری که رسیدم خونه انجام دادم وصل شدن به وایفای و چک تویت ها و پست های جدید بچه ها بود.
-ژون، ژون، بدن رو ببین ژون بابا، ای خدا اخه اینهمه عشقولی تو چرا؟؟
همینطور که داشتم توی اینستا تو فن پیج های ایرانی چرخ میزدم و خر ذوق میشدم از دیدن کلیپ ها، باز به بحث تازه پیش اومده و ناراحت کنندن همیشگی برخوردم:
ثبت شدن استریم های ارمی های ایرانی برای کشور های دیگه به دلیل فیلتر بودنمون.
دوباره بغض همیشه گی نشست توی گلوم؛ زیر پست کامنت گذاشتم:
-اصلا هیچ وقت پسرا از عشق ما به خودشون اطلاع پیدا میکنن؟؟
بعد چند لحظه ادمین پیج جوابمو داد:
-ناراحت نباش، پسرا از وجود ما خبر دارن. مگه ندیدین توی اون کلیپه لباس های تنشون طراح ایرانی بودن؟ یا وقتی تو مراسم اون مجری خانم ازشون پرسید: ایا میدونستید که توی ایران فن ارمی دارید و ارمی های ایرانی خیلی دوستون دارن؟ آرام گفت: بله، ممنونم.
در حالی که بی اختیار اشکام سرازیر شده بودن جوابشو دادم:
-من به ارمی های کشور های دیگه حسودیم میشه. ما نه میتونیم پلی لیست داشته باشیم واسه استریم زدنمون، نه میتونیم توی کنسرت های پسرا شرکت کنیم، نه میتونیم با خرید البوم ها و وسایل شون ازشون حمایت کنیم. انگار که اصلا وجود نداریم.
ادمین پیج و چند تا از ارمی های دیگه برام استیکر گریه و ناراحتی فرستادن.
یک دفعه بغض و عصبانیت بهم هجوم اورد که رفتم توی برنامه تویتر و توی توییت پسرا توییت زدم:
-اصلا از وجود ما خبر دارید؟ ما یه ارتش بزرگ از فن ارمی های شما تو ایرانیم. اصلا میدونید چقدر دوستون داریم و چقدر برای سربلندیتون و حمایتتون تلاش میکنیم؟ یه چیزی بگید بهمون، یه نشونی بدید که بفهمیم مارو میبینید. شما باید حواستون به ما بیشتر از بقیه باشه، ما مثل بقیه کشور ها نه میتونیم بیایم کنسرتتون نه البوم هاتون رو داشته باشیم. ما حالمون خیلی بده پسرا، امیدمون رو از دست دادیم ولی هیچ وقت دست از تلاش برای شما بر نمیداریم.
نمیدونم تا چه ساعتی گریه کردم و کی خوابم برد؟
صبح چشم هام رو که باز کردم توی قلبم یه خلع بزرگی رو حس میکردم.
طبق همیشه رفتم تو پلی لیست اهنگ هام و یه موزیک پلی کردم.
من به لطف شیش سال کی درامی بودن و پنج سال کی پاپی بودنم زبان کره ای رو کامل بلد بودم برای برای نوشتن و خوندنش هم بیرون کلاس رفتم، زبان انگلیسی رو هم وقتی سیزده ساله بودم از زن داداشم که فوق لیسانس زبان داشت یاد گرفته بودم و اکثر اهنگ هام خارجی و کره ای بود.
نتم رو که روشن کردم یه ایمیل عجیب رو صفحه گوشیم ظاهر شد.
با ناباوری چند بار چشم هام رو باز بسته کردم و با دست مالش دادم.
شوکه شده با یه جیغ بلند تو جام سیخ نشستم. داشتم چی میدیدم؟ وای خدای من؛ یعنی چیزی که میبینم واقعیه؟ یه ایمیل از کمپانی بیگ هیته؟