• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!

mrbump

کاربر خاص
کاربر ممتاز
سطح
0
 
ارسالات
4,444
پسندها
5,404
دست‌آوردها
233
سن
25
محل سکونت
شوم لای لای
اونروزی اولويت اولت من ميشم
كه تو ديگه اولويت آخر منی!
خب ما آدما عادت كرديم به اينكه ،
وقتی برای كسی ارزش قائل بشيم كه اون ديگه برامون ارزشی قائل نيست!
ما آدما عادت كرديم به اينكه هميشه اول همه چيو ازدست بديم بعد قدرشو بدونيم!
بعد به التماس بيفتيم!
بعد يادمون بياد دوستشون داشتيم!
بعد يادمون بياد دوستمون داشتن!

نیلوفررضایی
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

mrbump

کاربر خاص
کاربر ممتاز
سطح
0
 
ارسالات
4,444
پسندها
5,404
دست‌آوردها
233
سن
25
محل سکونت
شوم لای لای
از جمله هايی كه هيچوقت دردی از آدم دوا نميكنه
اینه که "اين همه آدم خوب كه دوسِت دارن"
شما نميدونید ولی آدم وقتی كسیو دوست داره،
دلش ميخواد تموم اين خوبی هایی كه میگید بقیه دارنو اون داشته باشه!
همون يک نفر كه ما عاشقشيم!
نه دیگرانی كه دوستمون دارن و ما دوستشون نداريم!

نیلوفر رضایی
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

mrbump

کاربر خاص
کاربر ممتاز
سطح
0
 
ارسالات
4,444
پسندها
5,404
دست‌آوردها
233
سن
25
محل سکونت
شوم لای لای
و ما همان دلتنگهای هميشه خواهيم ماند.
نسلی كه عمری همنشين اندوه و حسرت و فراق ماند...
با اين همه، اگر روزهای خوب آمدند و من نبودم،
اگر عشق پادشاه دنيا شد،
اگر پيامبران برای يادآوری مذهب مهربانی از غارها برگشتند،
به يادم بوسه ای به باد هبه كنيد.

حمید سلیمی
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

mrbump

کاربر خاص
کاربر ممتاز
سطح
0
 
ارسالات
4,444
پسندها
5,404
دست‌آوردها
233
سن
25
محل سکونت
شوم لای لای
گفتم: ببین انگار اصلا دلش نمیلرزه...
دقیقا وقتایی که من
آسمون و زمین وبه هم میدوزم و...
خلاصه میخوام بگم یه صدمِ نگرانیِ من،
ترسِ از دست دادنم و نداره...!
گفت: ببین منم میخوام بگم که
اون ``خیالش راحته که یکی هست``...
یکی که همیشه و به هرقیمتی هست...
دلش قرصِ قرصِ بودنته و
همینه که آرومش میکنه...
همینه که واسه نفس کشیدنِ یه آدمِ عاشق لازمه...!

فاطمه حیدری
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

mrbump

کاربر خاص
کاربر ممتاز
سطح
0
 
ارسالات
4,444
پسندها
5,404
دست‌آوردها
233
سن
25
محل سکونت
شوم لای لای
میگفت از هر جایی که افتادی
احتمالش هست که
بتوانی دوباره بلند بشوی،
از هر جایی،
هر جایی به غیر از چشم...

پویان اوحدی
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

mrbump

کاربر خاص
کاربر ممتاز
سطح
0
 
ارسالات
4,444
پسندها
5,404
دست‌آوردها
233
سن
25
محل سکونت
شوم لای لای
یه وقتایی‌ جلو پامون رو درست نگاه نمی کنیم، زمین می خوریم، زانومون زخمی میشه، چشامون اشکی...
حواسمون نیست، راه رو اشتباه میریم، گم میشیم، بغض میاد تو گلومون و چشامون آتیش میگیره...
آدمای زندگیمون رو اشتباه انتخاب میکنیم،
هی رو بدی کردناشون چشم میبندیم تا اینکه چشم وا میکنیم می بینیم درست روزایی که باید باشن، نیستن...
حسرت نبودنشون اشک میشه و شُره میکنه از چشامون...
میدونی چی میخوام بگم؟!
میخوام بگم بعضی وقتا،
"اشک تاوانیه که چشما باید بابت درست ندیدن بدن..."


ریحان دال
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

mrbump

کاربر خاص
کاربر ممتاز
سطح
0
 
ارسالات
4,444
پسندها
5,404
دست‌آوردها
233
سن
25
محل سکونت
شوم لای لای
بچه که هستیم
از شب میترسیم
به خاطر تاریکی، به خاطر تنهایی…
بزرگ که می شویم
باز هم از شب میترسیم
اما نه به خاطر تاریکی، یا تنهایی!
از خاطراتی می ترسیم که تا چشمانمان را
می بندیم بر سرمان آوار می شوند
به گلویمان می چسبند و راه نفسمان را بند
می آورند…
از فکر و خیال آدمهایی که روزهای زیادی دوستشان داشتیم و حالا هر شب یادشان جانمان را می گیرد
از رفتن های کشنده میترسیم…
از فراموش نکردن های مرگ آور!

فرشته رضایی
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

mrbump

کاربر خاص
کاربر ممتاز
سطح
0
 
ارسالات
4,444
پسندها
5,404
دست‌آوردها
233
سن
25
محل سکونت
شوم لای لای
من نمی‌ خواهم کسی بیاید که
عقلم راسر جایش بیاورد و منطقم را بالا ببرد..
یا بگوید چگونه بخند و بپوش و ببین چگونه باش و نباش من فقط دلم می‌ خواهد کسی بیاید که با او دیوانه ‌ی بهتری باشم!!
همین...


مریم قهرمانلو
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

mrbump

کاربر خاص
کاربر ممتاز
سطح
0
 
ارسالات
4,444
پسندها
5,404
دست‌آوردها
233
سن
25
محل سکونت
شوم لای لای
سی سالگی به بعد که عاشق شوی
دیگر اسمش را نمی نویسی کف دستت
و دورش قلب بکشی
یا عکسش را بگذاری لای کتاب درسی‌ات و هی نگاهش کنی
سی سالگی به بعد که عاشق شوی
یک عصر جمعه ی زمستانی
یک لیوان چای می ریزی
می نشینی پشت پنجره و تمام شهر را در بارانی که نمی بارد با خیالش قدم می زنی...


روشنک شولی
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

mrbump

کاربر خاص
کاربر ممتاز
سطح
0
 
ارسالات
4,444
پسندها
5,404
دست‌آوردها
233
سن
25
محل سکونت
شوم لای لای
كی می‌دونه چند نفر، چند شب، تنهاييشون رو روی تن خيابونا ريختن؟
كی می‌دونه خيابونا بغض چند نفر رو ديدن و به روی خودشون نياوردن؟
كی می‌دونه اين خيابونا چند نفر رو ديدن كه رفتن و هيچوقت نرسيدن؟
من مطمئنم که آدم باید يه نفر رو براي نرسيدن داشته باشه، که از حجم نبودنش به خيابون بزنه، به جاش قهوه سفارش بده، دونه به دونه خاطراتش رو مرور کنه و با هر اشکی که می‌ریزه، از مازوخیسم دوست‌داشتنيش لذت ببره....

پویا جمشیدی
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
بالا پایین