آدميزاد نه ناگهان، بلكه ذره ذره يکچيزهايى را مىاندازد دور.
چيزهايى را كه زندگى كرده بود، عشق ورزيده بود. به راحتى كه نه! با تكهاى از خودش مىاندازد دور. ديگر او را تو خطاب نمیكند، موهايش را كوتاه نمیكند، شب ها شعر و موسيقى گوش نمیكند، روزها دل از آواز خواندن میكِشد.
آدميزاد، ذره ذره لابه لاى زندگانى مىميرد و همه گمان مىكنند ناگهان مُرده است.
سپیده امیدی
چيزهايى را كه زندگى كرده بود، عشق ورزيده بود. به راحتى كه نه! با تكهاى از خودش مىاندازد دور. ديگر او را تو خطاب نمیكند، موهايش را كوتاه نمیكند، شب ها شعر و موسيقى گوش نمیكند، روزها دل از آواز خواندن میكِشد.
آدميزاد، ذره ذره لابه لاى زندگانى مىميرد و همه گمان مىكنند ناگهان مُرده است.
سپیده امیدی