• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!

Sani_sammm

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
4
پسندها
4
دست‌آوردها
3
سن
37
نام اثر
ققنوس فراری
نام پدید آورنده
سانی سام
ژانر
  1. عاشقانه
  2. معمایی
#2
مانیااشاره میکردچیزی نگم زیپ دهنموبکشم.
ماژیک ازدستش گرفتم گفتم؛
_برای من مشکلی نداره فردا براتون حرف درنیارن.
نگاهی عاقل اندرسفیه بهم انداخت
رفت کناریکی از بچه هانشست.
خداشکرهمیشه تااونجایی که میتونستم درسهاجلوترمیخوندم وقتی توضیح دادم انگار داشت رگ گردنش منفجر میشدکبودی صورتش گویاهمه چیزبودخواستم برم سرجام بشینم گلوش صاف کردگفت:
_کسی بهتون اجازه داد؟
نگاهی بهش کردم گفتم‌:
_یادم نمیادتو این همه دوران تحصیل مدرسه حال دانشگاه استاد ازدانشجو اجازه نشستن بگیره.
اخمی میان‌ابروهاش شکل گرفت گفت؛
_یعنی چی؟
لبخندی محوی زدم گفتم؛
_مگه نگفتی من استادم شما دانشجوخب استادهروقت بخواهد میادهروقت بخواهدمیره هروقتم بخواهدمیشینه غیرازاینه!
بچه هابزورخودشونو کنترل کردن استادگفت:
_بس بروبشین سرجات.
دستی ازسرکلافگی به موهای بلندلختش کشیدمشغول تدریس شدبچه ها برام لایک میفرستادن اروم میخندیدن.
مانیابازوم ی نیشگون گرفت اروم گفت:
_مردشوربرده این استادم با خودت بدکردی.
بازوموماساژ میدادم گفتم:
_ ای خب به درک بره بمیره مردک گودزیلا
استادی که اسمشم نمیدونستم کلاس نیم ساعت جلوترتعطیل کرد داشتم وسایلم جمع میکردم مانیاگفت؛
_چطوره بریم کافه!
ساعتم گوشی نگاهی انداختم گفتم؛
_بدم نمیادولی اگه لب تاب اورده باشی منم توکافه کارهای شرکت انجام بدم همه ی خستگی درکنیم کلی کار شرکت روی سرم ریخته مانیا لبخندی زدگفت لب تاب ازتوکیف دراوردسمتم گرفت گفت؛
_دخترخوب بیااین لب تاب مال تو من میخواهم چکارمن که تا چندروز دیگه میرم ازایران میخواهم چکارمال توپس حرف اضافه هم نزن.
بابام ی قمار بازحرفه ای بودسرم انداختم پایین گفتم؛
_میترسم بابا سراین لب تاب قمار کنه .
مانیابادستهاش صورتمو قاب گرفت گفت؛
_فداسرت عزیزم من که دارم ازایران میریم میخواهم چکار مال تو.
لبخندی زدم گفتم؛
_دیونه نشو!
مانیاروژش تمدید میکردگفت؛
_جدی میگم بریم؟
داشتم ازکلاس می امدیم بیرون استادصدام کردگفت؛
_خانم ریاحی ؟
برگشتم سمت استادگفتم؛
_بله استاد ؟
_شمابمونیدکارتون دارم !
مانیااروم گفت ؛
_دم دانشگاه منتظرتم بااجازه استاد
کلاس خالی بودامدم نزدیک میزاستادلعنتی چه عطری زده بود داشت قلقلکم میدادبرای رفتن تو خاطرات.
نفس عمیقی کشیدم گفتم:
_بفرمایید!
استاددستش توجیبش بود با اون قیافه جدی که داشت نزدیکم میشدبیشتر شبیه درویش ها بود تا استادنگاه کرد توصورتم گفت؛_میخواهم بدونم جلسه بعدی اول وقت یااخرکلاس در حضوربچه ها معذرت خواهی میکنی ؟
_بخشید بابت ؟
نزدیکترم شد ی قدم عقب برداشتم گفتم؛
_بخاطره رفتارزنده ای که تو کلاس داشتی !
شونه هام بالا انداختم حق به جانب گفتم؛
_من کاری نکردم که بخواهم ازتون معذرت خواهی کنم استاد بااجازه. داشتم منفجر میشدم ازکلاس امدم بیرون زیر لب غرغر کنان گفتم:
_مردک چه فکری کرده درمورد خودش کرده من از ترم حذفم بشم ازت معذرت خواهی نمیکنم ناسزا همین طورمیگفتم خودم به مانیارسوندم
مانیا ازدورمتوجه دودکله ام شده بودگفت:
_چی شده روژیا چرا عین دودکش از سرت دود بلند شده
نفسم فوت پوف بلندی کشیدم گفتم؛
_ووووییی دلم میخواهدجیغ بزنم.
_داری همین کاررو میکنی چته؟ ازکلافگی دستی روی صورتم کشیدم گفتم:
_دراون ماشین بازکن بتمرگم میگم فقط بازش کن.
مانیا از عصبانیت من ترسیده بود گفت:
_بیا ببینم.
سوارشدم داد میزدم:
_به خدادلم میخواهدخره خره این استادبجوم ..
مانیاسوالی پرسیدگفت؛
_استاداریاکاری کرد ؛
لب تاب روی صندلی عقب گذاشتم گفتم؛
_فامیلش ازکجا دراوردی!
_واخب خودش خودش معرفی کرد.
با حرص گفتم؛
_ به درک مردک ازمن میخواهد سرکلاس بعدی ازش جلو بچه ها ازش معذرت خواهی کنم.
مانیازدزیر خنده گفت؛
_اوه نه بابا انقدر بدسوزندیش مغنه ام دراوردم شالم سرم کردم گفتم؛
_نمیدونم دیگه چقدرسوخته ولی سوخته هاولی این بدترازعزیزی بابااین عقده ای!مردتیک گودزیلا !از توسالن عقده ای شد.
مانیاماشین استارت زدگفت؛
_تصورش هم نمیتونم بکنم چطوری به استاد خوردی یعنی ادم به این گندی ندیدی ولی روژیا هیکلش حرف نداره.
روژلبم از تو کیفم دراوردم گفتم:
_والا اولین چیزی میاد، تو چشم ادم اون پشم های تو صورتش با موهای بلندش ادم بیشتر یاددرویش ها میندازه
مانیاکنجکاو نگاهم کردگفت:
_بنظرت ازدواج کرده یادوست دختری داره؟
ازسوال مانیا خنده ام گرفت بودگفتم:
_چشمت گرفتش!
مانیا چشم ابروی نازک کردگفت:
_دیونه من خودم شوهر دارم برای هفت پشتم بسته ولی روژیا باهاش دم پرنشو.
لبهام بهم می مالیدم روژم کامل پخش شه گفتم:
_خوب شد؟
مانیالبهاش کج کول کرد گفت:
_دارم تو گوش خریاسین میخونم دیگه..
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
بالا پایین