-
- ارسالات
- 4
-
- پسندها
- 2
-
- دستآوردها
- 1
- نام اثر
- تا خدا راه کمی مونده
- نام پدید آورنده
- فریمان زاده
- ژانر
-
- اجتماعی
- مذهبی
لیلی
دویدم تو راهرو صدا رادیو و هواپیما تو آسمون و داد و فریاد رزمنده های تیر خورده همه تو هم آمیخته شده بود دارو کم بود و تخت مجبور بودیم خیلی از مریضا که حال بدی هم دارن تو راهرو عمل کنیم هر کی رو می آوردن دلم هری می ریخت که نکنه محمدم باشه با کلی ترکش بی خبری ازش هزار جور فکر تو سرم انداخته بود با شنیدن صدا ماشین دویدم تو محوطه درمونگاه سید بود پیاده شد و همون جوری که نگاهش به زمین بود گفت : سلام خواهر
زود گفتم : سلام سید دارو های رو که میخواستیم اوردید؟!
سید کمی مکث کرد و گفت : شرمنده خواهر
عصبی گفتم : شرمنده من یا رزمندها که دارن تو جون میدن
سید با دستمال صورتش رو پاک کرد و گفت : عراقی ها محاصره کردن خیلی پیشروی کردن اجازه نمیدن ماشینامون و آمبولانس بیاد این سمت
به آسمان نگاه کردم بعد گفتم : خودم میرم دارو ها رو بیارم
سید زود گفت : خواهر مگه الکیه اون بی شرفا رحم ندارن
گفتم : من نمیزارم جونا مردم همین جوری پر پر بشن
... ادامه دارد
@فریمان زاده
دویدم تو راهرو صدا رادیو و هواپیما تو آسمون و داد و فریاد رزمنده های تیر خورده همه تو هم آمیخته شده بود دارو کم بود و تخت مجبور بودیم خیلی از مریضا که حال بدی هم دارن تو راهرو عمل کنیم هر کی رو می آوردن دلم هری می ریخت که نکنه محمدم باشه با کلی ترکش بی خبری ازش هزار جور فکر تو سرم انداخته بود با شنیدن صدا ماشین دویدم تو محوطه درمونگاه سید بود پیاده شد و همون جوری که نگاهش به زمین بود گفت : سلام خواهر
زود گفتم : سلام سید دارو های رو که میخواستیم اوردید؟!
سید کمی مکث کرد و گفت : شرمنده خواهر
عصبی گفتم : شرمنده من یا رزمندها که دارن تو جون میدن
سید با دستمال صورتش رو پاک کرد و گفت : عراقی ها محاصره کردن خیلی پیشروی کردن اجازه نمیدن ماشینامون و آمبولانس بیاد این سمت
به آسمان نگاه کردم بعد گفتم : خودم میرم دارو ها رو بیارم
سید زود گفت : خواهر مگه الکیه اون بی شرفا رحم ندارن
گفتم : من نمیزارم جونا مردم همین جوری پر پر بشن
... ادامه دارد
@فریمان زاده