-
- ارسالات
- 2
-
- پسندها
- 1
-
- دستآوردها
- 1
- نام اثر
- قاطل آرزو ها
- نام پدید آورنده
- Hosna
- ژانر
-
- عاشقانه
- جنایی
- پلیسی
《به نام خدای زیبایی ها》
#پارت۱
در حال شونه کردن موهام بودم که گوشیم زنگ خورد.
اسم مهرسا روش خودنمایی میکرد...
سریع جواب دادم.
-سلام عزیزم جانم چیکار داشتی؟!
+سلام هوراد جون امشب بریم بیرون؟!
-راستی امشب نمیتونم، یه کار مهم دارم بمونه برای فردا
+هورااااد هیچ کس خونمون نیست منم حوصلم سر رفته منم همون جایی ک میخوای بری ببر.
-اخه..
نزاشت حرفمو بزنم و گوشیو روم قطع کرد...
گوشی تو دستم فشار دادم و نفس عمیق کشیدم دختره خیره سر...
اماده شدم نشستم روی کاناپه، لعنتی من امشب چجوری کارمو بکنم لعنت بهت هوراد که جواب دادی...
با داغ شدن پوست صورتم از فکر دراومدم که مهرسا رو دیدم...
نشست رو پام گفت: چطوریییی هوراد جونی
-خوبم. جات خوبه؟!
+بهترین جای دنیا
گونشو ناز کردم و گفتم:
از بدن من که خبر داری نمیترسی بریم رو تخت و بیرون رفتن کنسل شه؟!
اب دهنشو قورت داد گفت: ااا هوراد اذیت نکن الان ۶ ماهه که هر دفعه میگی ولی هیچ کاری نمیکنییی...
پهلوهاشو گرفتم و گفتم:
چون به بابات قول دادم مگه نه؟! اگه خیلی دوست داری اوکی خودت جواب باباتو بده.
از روی پام بلندش کردم چسبوندمش به دیوار که صدای اهو تو خونه پیچید...
#پارت۱
در حال شونه کردن موهام بودم که گوشیم زنگ خورد.
اسم مهرسا روش خودنمایی میکرد...
سریع جواب دادم.
-سلام عزیزم جانم چیکار داشتی؟!
+سلام هوراد جون امشب بریم بیرون؟!
-راستی امشب نمیتونم، یه کار مهم دارم بمونه برای فردا
+هورااااد هیچ کس خونمون نیست منم حوصلم سر رفته منم همون جایی ک میخوای بری ببر.
-اخه..
نزاشت حرفمو بزنم و گوشیو روم قطع کرد...
گوشی تو دستم فشار دادم و نفس عمیق کشیدم دختره خیره سر...
اماده شدم نشستم روی کاناپه، لعنتی من امشب چجوری کارمو بکنم لعنت بهت هوراد که جواب دادی...
با داغ شدن پوست صورتم از فکر دراومدم که مهرسا رو دیدم...
نشست رو پام گفت: چطوریییی هوراد جونی
-خوبم. جات خوبه؟!
+بهترین جای دنیا
گونشو ناز کردم و گفتم:
از بدن من که خبر داری نمیترسی بریم رو تخت و بیرون رفتن کنسل شه؟!
اب دهنشو قورت داد گفت: ااا هوراد اذیت نکن الان ۶ ماهه که هر دفعه میگی ولی هیچ کاری نمیکنییی...
پهلوهاشو گرفتم و گفتم:
چون به بابات قول دادم مگه نه؟! اگه خیلی دوست داری اوکی خودت جواب باباتو بده.
از روی پام بلندش کردم چسبوندمش به دیوار که صدای اهو تو خونه پیچید...