آدمیزاد است دیگر!
گاهی دلش میخواهد بی هیچ آشنایی دست خودش را بگیرد ببرد یک جای ِ دور، جایی که به زبان دیگری حرف میزنند.
یک جایی که بشود قرمزی ِ گاه و بیگاهِ چشم ها را گردن غربت انداخت!
آدمیزاد است دیگر...
معصومه صابر
گاهی دلش میخواهد بی هیچ آشنایی دست خودش را بگیرد ببرد یک جای ِ دور، جایی که به زبان دیگری حرف میزنند.
یک جایی که بشود قرمزی ِ گاه و بیگاهِ چشم ها را گردن غربت انداخت!
آدمیزاد است دیگر...
معصومه صابر