سلام. لطفاً کمک کنید اسم این رمان رو پیدا کنم.
حدود سال ۹۵ به بعد خوندمش و پیدیاف بود. نویسنده هم خانم بود.
یه دختر بود که پدر و مادرش فوت کرده بودن و پیش عموی خودش زندگی میکرد.
دخترعموش خواستگار داشت، ولی دخترعمو عاشق یکی دیگه بود.
برای همین دخترِ اصلی راضی میشه بهجای دخترعمو با اون خواستگار ازدواج کنه.
خواستگار رئیس عموی دختر بود.
بعد از ازدواج با هم رابطه برقرار نمیکنن. دختر به زنِ دوستِ شوهرش میگه که بینشون رابطه نیست.
زنِ دوستش اینو به شوهر دختر میگه و پسره خیلی عصبانی میشه. با دختر دعوا میکنه و دختر آسیب میبینه، فکر کنم طحالش پاره میشه یا یه آسیب جدی.
آخرهای رمان هم یه فیلم/عکس بد رو قیافه دختر فتوشاپ میکنن و باعث میشه دختر خودکشی کنه ولی زنده میمونه.
بعدش دختر برای اینکه آبروش نره و پسر درگیر نشه، ترکش میکنه. موهاش رو کوتاه میکنه و یه تکه مو برای پسره یادگاری میذاره و میره یه روستای دور اونجا میفهمه بارداره
آخر رمان پسره پیداش میکنه.