• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!
دلنوشته های کاربران

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
نام اثر
حزن اشک‌هایت
نام پدید آورنده
سبا حسن‌نژاد
ژانر
  1. تراژدی
مقدمه:
اشک‌هایت را می‌نگرم و غرق می‌شوم در غم هر قطره‌ی خونینش...
اشک‌هایت را می‌نگرم و غرق میشوم در فاصله‌ای که مارا دور از هم قرار داده‌ است...
اشک‌هایت را می‌نگرم و غرق می‌شوم در خیال این که هر قطره‌اش قرار است روی کدامین کاشی راه‌روی تنگ بیمارستان بچکد خواهر؟
#elim
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • ایول
واکنش‌ها[ی پسندها]: SHA'DYAM

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4

دلنویس عزیز، جهت اطلاع بیشتر از قوانین به تاپیک زیر سر بزنید: شما می‌توانید پس از گذشت پانزده پست از دلنوشته‌تان، درخواست جلد دهید: درصورتی که علاقه‌مند هستید کاربران دلنوشته‌های شما را نقد کنند؛ می‌توانید از طریق لینک زیر تاپیک نقد ایجاد کنید: پس از گذشت پنج پست از دلنوشته، می‌توانید درخواست تگ دهید تا اثر شما سطح‌بندی شود: چنانچه از پایان دلنوشته مطمئن شدید؛ در تاپیک زیر اعلام کنید: قلم تخریب می‌کند، می‌سازد، واقعیت‌ها را آشکار می‌کند، آشکارها را نهان می‌کند، به واقع قلم؛ معجزه‌ای جاویدان است...! موید باشید 🌹کادر مدیریت تالار کتاب🌹​
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
قرار است تا به کی دیوار‌های تنگ بیمارستان شاهد اشک ریختنت باشد و من ذره ذره در غم دوری‌ات از پشت شیشه‌ها اشک پاک کنم؟
تا به کی قرار است شوکر‌های برق را به سرت وصل کنند و تو هربار زیبا‌ترین و ناب‌ترین خاطراتمان را فراموش کنی؟
اصلا می‌خوای صحبتی نکنیم در مورد ریزش مشت مشت موهایت؟ می‌خواهی پنهانش کنیم و کسی را محرم اسرار ندانیم؟
قرار است تا به کی اتاق‌های سفید و بوی تند آمپول را تجربه کنی؟
دلم میخواهد تنگ در آغوشت کشم و موهایت را ناز کنم.... چه اهمیتی دارد که دست پر میشود از تارهای ابریشمی موهایت؟ مهم من هستم و تو!
چه اهمیتی دارد خاطرات را فراموش می‌کنی؟ من یادم می‌ماند جای هر دونفرمان... یادم می‌ماند و اینقدر تکرارش می‌کنم، تا؛ تا به ابد در مغزت نه، در قلبت رخنه کنند... تو فقط باش.
#elim
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • ایول
واکنش‌ها[ی پسندها]: SHA'DYAM

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
خواهرم نمی‌خواهد چیزی یادت بماند! اجباری در کار نیست. می‌دانم بعد از آن شکنجه‌ها که تمامی‌اش «دوا» نام دارند چه سخت است یاد بیاوری من که هستم! اصلا تو کیستی و اینجا کجاست؟
چه اهمیتی دارد؟ من هستم به جای هردویمان! تا بوده تو یادت بوده، حال من هستم تا به جای هردویمان یاد بیاورم من کیستم و تو... تمام منی!
من هستم تا به جای تو گریه کنم. تا بوده چشمان تو تر بوده، این بار من هستم تا به جای تو، با اشک‌هایم تمامی رود‌های خشک شده را پر کنم...
تا بوده... غمت بوده؛ حال من هستم تا به جای هردویمان درد بکشم!
#elim
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
قرار نیست تمامش کنی؟ من خسته شده‍‌ام جای تو... خسته از خوابیدن‌های مکرر و بودن در بیمارستانی که فقط بوی تنهایی میدهد دیوار هایش!
بگذار بگویم خواهر، اگر شبی این را خواندی؛ بفهم چقدر حال من، بدِ تو بده است! بفهم که چقدر دلواپس آن نگاه زیبای مشکی بوده‌ام... نگاهی که دیگر فروغ ندارد!
قرار است تا به کی دیوارهای سپید رنگ بیمارستان که بوی تاریک تنهایی‌اش اشک را می‌ریزاند، مرهم زخم‌هایت باشند؟ تا به کی قرار است از درد اشک بریزی ومن.... کاری از دستم بر نیایید!
دلم معجزه‌ایی میخواهد اما نه برای تو! برای خودم....
من خودخواهم و بدون تو زندگی کردن را بلد نیستم. گویی تو به جای خون، در هر رگم جریان داری آنچنان که سلول‌هایم نامت را فریاد می‌زنند! من معجزه می‌خواهم برای خودم... تا تو عالی که نه؛ خوب باشی! من به خوب بودنت راضی هستم... به یک خوب بودن ساده‌ی تو.... من توان از دست دادن تو را ندارم.... خسته‌ام خواهر، زود خوب شو!
#elim
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
قرار نیست هیچ فردایی حالمان خوب شود، میدانم!
می‌دانم و چقدر سخت است تظاهر به بی‌تفاوتی!
مگر می‌شود آدم بی‌تفاوت باشد به اینکه دلبند شیرینش گوشه‌ی سرد بیمارستان کز کرده و از درد اشک بریزد!
مگر می‌شود آدم بی‌تفاوت باشد به درد‌های زیباروی غمگینش که هر روز تظاهر به خوب بودن کند و تویی نابود شده را، دلداری دهد!
مگر می‌شود آدم بی‌تفاوت باشد به رفتن‌های عزیزانش؟ مگر می‌شود تمامی آدم‌های مهم دنیایت بروند و تو؛ لبخند بزنی!
مگر می‌شود شبی را تا صبح نابود شویی و بمیری و بی تفاوت باشی....
و چقدر سخت است تظاهر به بی‌تفاوتی!
خوب شدنی در‌کار نیست! می‌دانم خوب نمی‌شویی و این را که می‌نویسم اشک‌هایم دیدگانم را تار می‌کنند!
کاش برایم غیر ممکن‌ها، ممکن شوند
#elim
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Sara

کاربر رمان فور
کاربر رمان فور
سطح
4
 
ارسالات
9,789
پسندها
17,977
دست‌آوردها
143
مدال‌ها
4
چشم‌هایت برایم زیباترین عاشقانه‌ایست که می‌تواند متعهدم کند به خودش!
نمی‌دانم فروغ چشمانت کجا رفته نوردیده‌ام اما این را می‌دانم تو، سوی چشمان منی و این یعنی زندگی!
زندگی که قرار است با بودنت جریان یابد را دوست دارم!
کلا با تو، همه چیز و همه کس را دوست دارم... با تو می‌توانم تا ساعت‌ها بخندم و شاد باشم و تهش... گریه کنم!
گریه کنم برای خودم. برای من بیچاره‌ایی که توی زیبارویش مریض است! برای منی که نوردیده‌‌اش مو ندارد تا برایش ببافد و مژه‌ایی ندارد که اشک‌هایش را بند کند به خودش!
این روز‌ها دلم برای خودم می‌سوزد! من بیچاره چگونه تاب بی‌تو بودن را دارد؛ خواهر زبانم لال!
تو باش تا من تا به ابد، شادترین آدم جهان باشم.
#elim
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
بالا پایین