-
- ارسالات
- 6
-
- پسندها
- 0
-
- دستآوردها
- 1
سلام من یک رمان خوندم که دختره پدرش فوت شده بود و مادرش هم مریض بوده و میمیره دختره با برادرش هاتف زندگی میکنه اما طلبکارای برادرش دنبالشن و برادرش به همین دلیل فراریه تا اینکه ی شب ی هواپیما پیش خونه دختره سقوط میکنه و مردی که داخل اون هواپیما بود بهش یک کدی رو میگه به همین دلیل ی باند میخان دختره رو بدزدن تا کد رو بفهمن ی پسر از همون باند دختره رو میدزده اما کم کم پسره میفهمه میتونه به کمک دختره قسمتی از حافظشو که دست داده پیدا کنه و میفهمه قبلا ی برادر مریض داشته و دنبال برادرش میگرده
