-
- ارسالات
- 1
-
- پسندها
- 0
-
- دستآوردها
- 1
سلام دوستان
من به رمانی میخوندم که گوشیم خراب شد و نتونستم ادامش بدم ممنون میشم کمک کنید پیداش کنم
یه دختر بود به نام آمین که نذر کرده بود اگه تو کنکورش جزء ۱۰۰ نفر اول باشه، میره به یه روستا و اونجا به دخترای کنکوری درس میده
تو کنکور نفر ۷۵ میشه و بدون توجه به مخالف بودن خانوادش میره به اون روستا
بعد از چند ماه یه شب با دوستش تو خونه بوده که صدایی از حیاط خونش میاد و با دوستش میرن ببینن دزد اومده یا نه که دختره فکر میکنه پسری که تو حیاط ایستاده دزده و میزنه پسر رو، که صاحب خونش میاد و به دختره میگه که اون پسر، در واقع دکتر این روستاست .....
از اون به بعد یادم نیست
من به رمانی میخوندم که گوشیم خراب شد و نتونستم ادامش بدم ممنون میشم کمک کنید پیداش کنم
یه دختر بود به نام آمین که نذر کرده بود اگه تو کنکورش جزء ۱۰۰ نفر اول باشه، میره به یه روستا و اونجا به دخترای کنکوری درس میده
تو کنکور نفر ۷۵ میشه و بدون توجه به مخالف بودن خانوادش میره به اون روستا
بعد از چند ماه یه شب با دوستش تو خونه بوده که صدایی از حیاط خونش میاد و با دوستش میرن ببینن دزد اومده یا نه که دختره فکر میکنه پسری که تو حیاط ایستاده دزده و میزنه پسر رو، که صاحب خونش میاد و به دختره میگه که اون پسر، در واقع دکتر این روستاست .....
از اون به بعد یادم نیست