• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!

Sama21

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
6
پسندها
0
دست‌آوردها
1
سلام من دنبال یه رمانی م که دختره اسمشم فکر کنم سوده بود استاد دانش است و پولدار یکی از دانشجوهای ترم بالایی ش ک رئیس دانش گاهم هست عاشقش میشه و ازدواج میکنن تا اینکه خواهر دختره معلوم میشه از شوهر سوده باردار بعد مامان و باباش به خاطر ابروشون میگن سوده باید طلاق بگیره تا خواهر و شوهرش باهم ازدواج کنن
پیدا کردی به منم بگو
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

exo.love

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
2
پسندها
2
دست‌آوردها
3
سلام اگه کسی اسم این رمان رو می‌دونه لطفاً بگه؟
_ آقاجون خواهش میکنم تمومش کنید جفتشون بچه هستند ، گفتید آهو رو واسه ی آریان عقدش کنید انجام شد اما شب زفافشون برگزار بشه چ صیغه ای هستش ، آهو تازه سیزده ساله اش شده و آریان بیست سالش شده این اصلا درست نیست .
آقاجون با چشمهای سردش خیره به عمو شد و پر تحکم گفت :
_ آهو عروس آریان هست ، آریان قراره چند مدت دیگه واسه ی درس خوندن بره خارج پس بهتره قبل رفتنش وظیفه اش رو به جا بیاره
عمو ناامید بهش داشت نگاه میکرد میدونست هیچکس نمیتونه روی حرفش حرف بزنه
با همون سن کمی که داشتم میدونستم شب زفاف چیز خوبی واسه ی من نیست که عمو انقدر باهاش مخالفت میکرد حسابی ترسیده بودم
نگاهم به آریان افتاد نگاهش سرد و خالی از هر احساسی بود همیشه آریان واسه ی من ترسناک بود
_ آریان زود باش پارچه ی خونی رو ازت میخوام پسر شنیدی باید مردونگیت رو ثابت کنی
آریان به سمتم اومد دستم رو گرفت و دنبال خودش کشید با ترس جیغ کشیدم :
_ ولم کن
سرجاش ایستاد خیره به من شد و با لحن ترسناکی غرید :
_ دهنت رو ببند انقدر جیغ و داد نکن !
از ترس ساکت شدم اشک تو چشمهام جمع شده بود ، من رو پرت کرد داخل اتاق در رو بست
_ زود باش برهنه شو
با شنیدن این حرفش به گریه افتادم ؛
_ میخوای باهام چیکار کنی داداشی
من همیشه عادت داشتم به آریان بگم داداشی همیشه هم از دستم عصبانی میشد
به سمتم اومد با عصبانیت و سرم داد کشید :
_ من داداشت نیستم شوهرت هستم شنیدی ؟
چونم از شدت گریه داشت میلرزید
وقتی دید ساکت شدم خودش شروع کرد به در آوردن لباسش که
كسی اسم اين رمانو ميدونه؟
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Mliina

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
2
پسندها
0
دست‌آوردها
1
بسم ایزد لایزال
سلام
کاربران عزیز اگر رمانی هست که اسمش رو فراموش کردید و فقط قسمت‌هایی ازش در خاطرتون هست اینجا درجش کنید تا دوستان اگر اسمش رو می‌دونستند ذکرش کنند.
نکات مهم:
۱_ از پرسش اسم رمان‌هایی که باز و صحنه‌دار هستند جدا بپرهیزید چون بدون اطلاع قبلی پاک خواهد شد!
۲_ اگر پاسختون داده نشد یا اشتباه پاسخ دادند لطفا از تأکید زیاد بپرهیزید کمی بگذره جوابتون داده میشه.
۳_ از ایجاد تاپیک جداگانه برای پرسش اسم رمان، یا نظر دهی راجع به رمان‌ها خودداری کنید.
سپاس
سلام یه رمان بود که دختره با خانواده عمش تو یه ساختمون زندگی می‌کردن چون شوهر عمش مرده بود بابای دختره به اینا کمک میکرد اسم بچه های عمش عقاب و شاهین وپرستو بود که دختره از عقاب متنفر بود ولی بعدها عاشقش میشه پرستو هم با داداش دختره ازدواج می‌کنه ولی سره یه جریانی داداشش پرستو رو می‌کشه و دختره مجبور میشه با عقاب ازدواج کنه اسمشو اگه کسی می‌تونه میگه
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Mliina

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
2
پسندها
0
دست‌آوردها
1
بسم ایزد لایزال
سلام
کاربران عزیز اگر رمانی هست که اسمش رو فراموش کردید و فقط قسمت‌هایی ازش در خاطرتون هست اینجا درجش کنید تا دوستان اگر اسمش رو می‌دونستند ذکرش کنند.
نکات مهم:
۱_ از پرسش اسم رمان‌هایی که باز و صحنه‌دار هستند جدا بپرهیزید چون بدون اطلاع قبلی پاک خواهد شد!
۲_ اگر پاسختون داده نشد یا اشتباه پاسخ دادند لطفا از تأکید زیاد بپرهیزید کمی بگذره جوابتون داده میشه.
۳_ از ایجاد تاپیک جداگانه برای پرسش اسم رمان، یا نظر دهی راجع به رمان‌ها خودداری کنید.
سپاس
سلام یه رمان بود که دختره با خانواده عمش تو یه ساختمون زندگی می‌کردن چون شوهر عمش مرده بود بابای دختره به اینا کمک میکرد اسم بچه های عمش عقاب و شاهین وپرستو بود که دختره از عقاب متنفر بود ولی بعدها عاشقش میشه پرستو هم با داداش دختره ازدواج می‌کنه ولی سره یه جریانی داداشش پرستو رو می‌کشه و دختره مجبور میشه با عقاب ازدواج کنه اسمشو اگه کسی می‌تونه میگه
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Zelzeleh

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
3
پسندها
1
دست‌آوردها
1
سلام. من دنبال رمانی هستم ک عمران قاضی هستش و و پدر بزرگ حورا برای اینکه زندان نیوفته حورا رو به عمران میفروشه. صحنه دار هم هستش
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Zelzeleh

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
3
پسندها
1
دست‌آوردها
1
رمانی ک عمران قاضی هستش و پدربزرگ حورا بخاطر اینکه زندان نیوفته اون رو ب عمران میفروشه.
صحنه دار هستش
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Zelzeleh

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
3
پسندها
1
دست‌آوردها
1
لطفا اسم این رمان رو بگین🙏
عمران قاضی هستش و پدربزرگ حورا بخاطر اینکه زندان نیوفته اون رو ب عمران میفروشه.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

T.M

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
1
پسندها
0
دست‌آوردها
1
بسم ایزد لایزال
سلام
کاربران عزیز اگر رمانی هست که اسمش رو فراموش کردید و فقط قسمت‌هایی ازش در خاطرتون هست اینجا درجش کنید تا دوستان اگر اسمش رو می‌دونستند ذکرش کنند.
نکات مهم:
۱_ از پرسش اسم رمان‌هایی که باز و صحنه‌دار هستند جدا بپرهیزید چون بدون اطلاع قبلی پاک خواهد شد!
۲_ اگر پاسختون داده نشد یا اشتباه پاسخ دادند لطفا از تأکید زیاد بپرهیزید کمی بگذره جوابتون داده میشه.
۳_ از ایجاد تاپیک جداگانه برای پرسش اسم رمان، یا نظر دهی راجع به رمان‌ها خودداری کنید.
سپاس
سلام یه دختره به اسم باران نامزدش فوت میکنه بعد کیان که دوستش بوده میگه برو توی شرکت دوستم که اسمش امیر علیه کارکن دختره هم طراح لباس بوده
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

mahla

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
1
پسندها
0
دست‌آوردها
1
سلام خسته نباشید دنبال یه رمانیم که دختره و پسره فک کنم داروساز بودند و استادشون بهشون یه پروژه میده و اونها دنبال یه بیماری میگردن که داروش رو پیدا کنند.بعد روی موش ها ارمایش انجام میدند و بعد پسره که اسمش سامیاره میکه که دارو رو روی من تست کنید...بعد پسره مریض میشه دختره میره خونشون و کمکش میکنه و فک کنم که خونه ی پسره هم رو به روی خونه ی دختره بود
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Zeynab78

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
1
پسندها
0
دست‌آوردها
1
سلام
یه رمانی هیت که اسم شخصیت پسر فکر کنم امیر یل
و اینکه دختره باردار شده و توی یه اتفاق همسرش میمیره
این پسر بهش کمک میکنه و تو خونه اش راهش میده تا بچه این به دنیا بیاد نامزد این آقا هم میمیرم و این امیر یل هم زن دوستش رو درواقع زید بال و پر خودش گرفته
خانواده دختره هم تردش کردن
خانواده شوهر یا نامزدش بچه رو قبول ندارن میگن بچه پسر مانیست تا این که دنیا میاد و بجه بعد یه مدت سرطان میگیره
میشه اسم رمان رو بگید؟
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
بالا پایین