• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!

Rozazizi_1380

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
9
پسندها
4
دست‌آوردها
3
سلام خسته نباشید
یه رمان بود که قبلا خونده بودم ولی اسمش یادم نیس
رمان درباره یه دختر بود که چشم های ضعیفی داشت و بدون عینک دیدن براش سخت بود و دانشجو بود مادرش قرار بود عمل کنه ولی پولش رو نداشت و به بچه ها دانشگاه میگه که بهش پول بدن و پسر داستان دنبال یه دختر ساده بود که اون رو به عنوان دوس دخترش معرفی کنه به خانوادش واین که همش دختر رو به خاطر عینکی بودنش مسخره می کنند و در اخر با هم ازدواج می کنند
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Rozazizi_1380

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
9
پسندها
4
دست‌آوردها
3
سلام خسته نباشید
رمان در مورد ی دختره ک خانواده پیری داره و مجبور میشه با ی پسر یا نامزد بکنه یا دوست دخترش بشه نمی دونم که پسره دوسش داره و همش ی اتو ازش داره که یادم نیس چیه و همش دختره رو مجبور میکنه اخر شب یواشکی خانوادش بره ببینتش در صورتی ک دختره اولش دوسش نداره ولی پسره دوسش داره و در اخر عاشق هم میشن
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Rozazizi_1380

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
9
پسندها
4
دست‌آوردها
3
سلام عزیزم میشه اسم این رمان رو بهم بگید ❤️
رمان درباره دختریی به اسم هستی که زشت و زبون دارزز و پسر خلافکار یی که تو کار قاچاق انسان و دختر هم قراره بفرستن خارج ولی چون دختر خیلی زشته کسی قبولش نمی کنه و پسره می برتش پیش خودش و هی مسخرش می کنه تا این که عاشقش میشه
لطفا اسمش رو بهم بگیدد
راستی منظورم حصار تنهایی من نیس
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

دنیای ابی

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
0
پسندها
0
دست‌آوردها
1
اسم رمانی رو میخوام که پسر خلافکاری توش بود که موهاش و ابرو و مژه هاش سفید بود بهش میگفتن کوسه و خیلی خشن بود و دختری که یه رمز رو میدونست و گیر این پسره افتاده بود که عاشق هم میشن
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

.هدیه زندگی

طرد شده
طرد شده
سطح
0
 
ارسالات
2
پسندها
2
دست‌آوردها
3
سلام دوستان😊
من چند سال پیش این رمان رو خوندم که دختره با یه پسری به اجبار ازدواج میکنه.
با اینکه دختر آزادی هست، اما به صورت فرمالیته با چادر جلوی پسره ظاهر میشه تا صورتش رو نبینه.
تا اینکه پسر به مهمونی دعوت میشه که دختره هم از طرف کس دیگه ای به همون مهمونی دعوته.
وقتی همدیگرو میبینن، دختره اونو میشناسه اما پسره بدون اینکه اطلاع داشته باشه اون کیه، ازش خوشش میاد.
یه روز اتفاقی چادرشاز سرش میکشه و پسره صورتش رو میبینه.
متاسفانه بقیه داستان یادم نیست فقط فکر کنم که اسم دختره نفس بود.
ممنون میشم اگه میدونید راهنماییم کنید
سلام رمان طلایه؛
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
ک

کاربر حذف شده 767

مهمان
مهمان
سلام یه رمان بود زنه باردار بود که همسرش میمیره پدر شوهرشم مجبورش میکنه که با برادر شوهرش ازدواج کنه چند وقت بعد ازدواجشون عاشق هم میشن
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Mahya

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
2
پسندها
0
دست‌آوردها
1
رمان بود دختر از یه خانواده مومن بود وقتی میرفت بیرون میرفت تو دستشویی عمومی آرایش میکرد بعد یه سرهنگ سره خیابون ونک هرروز میدیدش وقتی میرسید اونجا چادرشو میپوشید که بهش گیر ندن بعد اون میاد خاستگاریش باهاش ازدواج میکنه بعد ازدواج چادرشو درمیاره پسره تو نامزدی به مانتوش گیر میده مانتوشو تو تنش خونه مادرشوهره پاره میکنه بعد رابطه برقرار میکنن بعدش پسر میره براش دوباره مانتو میخره میاره
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Sahar

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
2
پسندها
0
دست‌آوردها
1
با سلام

اگر اسم رمانی رو فراموش کرده اید، لطفا قسمتی از رمان رو اینجا بنویسین تا کاربران به شما کمک کنند.
سلام یه رمان سه چهارسال پیش تو تلگرام خوندم یادم نمیاد اسمشو😭😭😭
دوتا خواهر بودن ک خیلی شبیه هم بودن یکیشون فیلمش با پسری پخش شد و اندخت گردن خواهرش ک اونه باباش اونو از خونه بیرون کرد حالا دوس پسر دختری که فیلمش پخش شده بود میاد خواهرشو میگیره فکر میکنه خودشه اونو برده خودش میکنه
اگه میدونید بگیدددد😭😭
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Rozazizi_1380

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
9
پسندها
4
دست‌آوردها
3
سلام یه رمان بود زنه باردار بود که همسرش میمیره پدر شوهرشم مجبورش میکنه که با برادر شوهرش ازدواج کنه چند وقت بعد ازدواجشون عاشق هم میشن
قشاع
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Mahya

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
2
پسندها
0
دست‌آوردها
1
با سلام

اگر اسم رمانی رو فراموش کرده اید، لطفا قسمتی از رمان رو اینجا بنویسین تا کاربران به شما کمک کنند.
سلام من یه رمانی خونده بودم
دختره تو یه خانواده مذهبی بود بعد ولی اصلن چادر دوست نداشت وقتی میرفت بیرون تو سرویس بهداشتی عمومی پارک ها آرایش میکرد مانتو عوض میکرد چادر در میاورد وقتی برمیگشت خونه دوباره تو دستشویی عمومی آرایش پاک میکرد لباس میپوشید بعد با یه پلیس ازدواج کرد که به اون کفت چادرشو گذاشت کنار تو نامزدی پسره به مانتوش گیر داد مانتوشو تو خونه مادرشوهرش پارش کرد تو تنش بعد رابطه برقرار کردن بعدم پسره براش مانتو گرفت اسمشو میدونید توروخدا بگید
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
بالا پایین