ک
کاربر حذف شده 767
مهمان
مهمان
اسم پسره چی یادتون نیست
-
برای تایپ رمان خود اینجا کلیک کنید.
-
برای یافتن رمان های بی نام کلیک کنید.
ویژه رمان های گمشده
- نویسنده موضوع Sara
- تاریخ شروع
-
- ارسالات
- 1
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام
من دنبال یه رمانم که اسمشو فراموش کردم؛رمان راجب دختری به اسم نفس هست که پدرش میخواسته بهش مزاحمت کنه ولی برادرش میرسه و نمیزاره و پدرش و میکشه این دختر عاشقانه برادرشو دوست داشته.بعد از مدتی استاد دانشگاه خودش و برادرش و پیدا میکنه و خلاصه...
کسی اسم این رمان و بلده؟
ک
کاربر حذف شده 767
مهمان
مهمان
هیشکی نمیدونه اسمش چیه😪😪😪
-
- ارسالات
- 1
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام ، من یه خیلی وقت پیش یه رمان آنلاین خوندم الان اسمش یادم نمیاد فک کنم درمورد یه دختری به نام افسون بود که یه داداشه کوچیکتراز خودش داشت بعد خودش تو یه شرکت کارمیکرد پارت اول رمانم داشت با رئیسش میرفت مهمونی که اونجا یه پسره که اونم شرکت داشتو پولدار بودو دید پسره خیلی بانفوذ بود دختره ام انگار میدونست کیه دقیقا نمیدونم چیشد اما داداشو فک کنم دزدیدن بعدش دختره همش دنبال داداشش بود تااینکه رفت بااون پسره که اسمش اصلا یادم نمیاد همکاری کرد اونم قرار بود داداششو براش پیدا کنه اخرشم پایانش خوب بود
حالا کسی نمیدونه اسم این رمان چی بوده؟؟
حالا کسی نمیدونه اسم این رمان چی بوده؟؟
-
- ارسالات
- 1
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
من دنبال يه رمانم كه يه دختري به اسم مهناز ازدواج سنتي ميكنه ، زندگي آرومي داشته ، بعد چندسال متوجه ميشه همسرش قبلا عاشق يه دختري بوده كه دختر تو خونه تيمي زندگي ميكنه
يه پسر هم دارن ، شوهرش ازش ميخواد اجازه بده به دختري كه دوسش داره كمك كنه
اينم ميفهمه حامله است و بعدا دخترش به دنيا مياد و فكر كنم اسمش رو ميذاره شيدا
آخر داستان مرده با اون دختره ازدواج ميكنه و اينم طلاق نميگيره مرده يه دختره ديگه هم زن دومش به دنيا مياره.
يه پسر هم دارن ، شوهرش ازش ميخواد اجازه بده به دختري كه دوسش داره كمك كنه
اينم ميفهمه حامله است و بعدا دخترش به دنيا مياد و فكر كنم اسمش رو ميذاره شيدا
آخر داستان مرده با اون دختره ازدواج ميكنه و اينم طلاق نميگيره مرده يه دختره ديگه هم زن دومش به دنيا مياره.
سلام من یه رمان خوندم پسره یه ادم معروفیه زن اولش که ازش یه بچه دارع میمیرع بعد پسره با یه دختر دیگه ازدواج میکنه
یه بار که پسره و دختره دارن با هم دعوا میکنن بچشون از پله ها میفته میمیرع تا همین جاشو یادمه اگه کسی اسمشو میدونه بگه ممنون میشم فکرمو خیلی درگیر کرده
یه بار که پسره و دختره دارن با هم دعوا میکنن بچشون از پله ها میفته میمیرع تا همین جاشو یادمه اگه کسی اسمشو میدونه بگه ممنون میشم فکرمو خیلی درگیر کرده
-
- ارسالات
- 2
-
- پسندها
- 1
-
- دست‌آوردها
- 3
سلام
من دنبال رمانی میگردم که دختره پدر مادرش از هم جدا میشن و دختره هم میاد با خانواده ی پدریش زندگی میکنه پیش پدربزرگش و دختر عاشق یکی از پسرای فامیل پدریش میشه و بهش نمیگه پسره ازدواج میکنه دختره هم میاد تهران دانشگاه و میره خونه پدرش و عاشق استادش میشه و استاده هم تصادف میکنه دختره به اجبار باید با برادر مقتول ازدواج میکنه و بعدجدا میشه و معتاد میشه فامیل پدریش هم ترکش میدن و باز با استاد ازدواج میکنه
من دنبال رمانی میگردم که دختره پدر مادرش از هم جدا میشن و دختره هم میاد با خانواده ی پدریش زندگی میکنه پیش پدربزرگش و دختر عاشق یکی از پسرای فامیل پدریش میشه و بهش نمیگه پسره ازدواج میکنه دختره هم میاد تهران دانشگاه و میره خونه پدرش و عاشق استادش میشه و استاده هم تصادف میکنه دختره به اجبار باید با برادر مقتول ازدواج میکنه و بعدجدا میشه و معتاد میشه فامیل پدریش هم ترکش میدن و باز با استاد ازدواج میکنه
ک
کاربر حذف شده 767
مهمان
مهمان
یه رمانی بود دختره از بچگی اسم پسر عموش روش بوده خانواده عموش خارج زندگی میکنن این دوتاهم از بچگی همو ندیدن وقتی عموش وخانوادش میخواستن بیان ایران دختره خانوادشو راضی میکنه که وفتی خانواده عموش امدن صورتشو گریم سوختگی کنه اگه واکنش پسر عموش خوب بود دیگه به بازیش ادامه نده اما وقتی خانواده عموش میان ودختر رو میبینن از وصلت باهاشو پشیمون میشن و میگن پسرشو کس دیگه رو میخواد عموش اینا برمیگردن خارج (یادم نیست کدوم کشور بود😅)پسرشون ازدواج میکنه روز عروسی دختره با چهره خودش میاد اولش خوانواده عموش نمیشناسنش وقتی معرفی میکنه خودشو پسر عموش پشیمون میشه اما دختره قبولش نمیکنه پسره ازدواج میکنه وووودییگه یادم نیست🤣اگه اسمشو میدونید بهم بگید🙏🙏لطفاااااااا 😢😢
-
- ارسالات
- 2
-
- پسندها
- 1
-
- دست‌آوردها
- 3
سلام من یه رمان چندسال پیش خوندم
دختره پدر و مادرش از هم جدا شدن بعد دختره میره با پدربزرگ و خانواده ی پدرش زندگی میکنه و عاشق پسرعموشه و پسرعموش نمیدونه ازدواج میکنه و دختره میره تهران دانشگاه و پیش پدرش میره و اونجا عاشق استادش میشه و میخواد ازدواج کنه استادش تصادف میکنه و یک نفر رو میکشه دختر مجبور میشه با برادر مقتول ازدواج کنه بعد جدا میشه و معتاد میشه و برمیگرده پیش پدربزگش و ترکش میدن اخر سر با استادش ازدواج میکنه .
دختره پدر و مادرش از هم جدا شدن بعد دختره میره با پدربزرگ و خانواده ی پدرش زندگی میکنه و عاشق پسرعموشه و پسرعموش نمیدونه ازدواج میکنه و دختره میره تهران دانشگاه و پیش پدرش میره و اونجا عاشق استادش میشه و میخواد ازدواج کنه استادش تصادف میکنه و یک نفر رو میکشه دختر مجبور میشه با برادر مقتول ازدواج کنه بعد جدا میشه و معتاد میشه و برمیگرده پیش پدربزگش و ترکش میدن اخر سر با استادش ازدواج میکنه .
-
- ارسالات
- 2
-
- پسندها
- 2
-
- دست‌آوردها
- 3
سلام دنبال یه رمانیم دختره با پسر عموش نامزد میشه ک دکتره کم کم ب هم علاقه پیدا میکنن برادر پسره هم عاشق همکارش ک توی کافه کار میکنه شده ک از خودش بزرگتره و ب این دختره و برادرش میگه ک راضیش کنن همینقدرشو یادمه