-
- ارسالات
- 2
-
- پسندها
- 4
-
- دستآوردها
- 3
خیلی ممنون😍💓سلام عزیزم
رمان مثلث زندگی من از فاطیما8
خیلی ممنون😍💓سلام عزیزم
رمان مثلث زندگی من از فاطیما8
جایی نرو از معصومه آبی. اسم پسره هم کیانمهره
اسم رمان برای من بمان هستش
سلام رمانی هست که یک زوج جوان که با یک خانم تصادف میکن مسئولیت رو دختره بعهده مسگیره و به زندان میره و پس از ازاد شدن شوهر مقتول برای انتقام وارد زندگی دختره میشه و دختره علاقه به اشپزی داره و پسره براش ی اپارتمان میگیره که دختره اونجا مشغول حرفه اشپزی میشه و برای باشگاها وجاهای دیگه سفارش می فرسته . کسی میدونه اسم این رمان چی هست.بسم ایزد لایزال
سلام
کاربران عزیز اگر رمانی هست که اسمش رو فراموش کردید و فقط قسمتهایی ازش در خاطرتون هست اینجا درجش کنید تا دوستان اگر اسمش رو میدونستند ذکرش کنند.
نکات مهم:
۱_ از پرسش اسم رمانهایی که باز و صحنهدار هستند جدا بپرهیزید چون بدون اطلاع قبلی پاک خواهد شد!
۲_ اگر پاسختون داده نشد یا اشتباه پاسخ دادند لطفا از تأکید زیاد بپرهیزید کمی بگذره جوابتون داده میشه.
۳_ از ایجاد تاپیک جداگانه برای پرسش اسم رمان، یا نظر دهی راجع به رمانها خودداری کنید.
سپاس
عزیزم درخواست اسم رمانی که دارای فیلترینگه ممنوعه:)سلام بچه ها یه رمانی بود که دختره و پسره با هم پسر عمو دختر عمو بودن بعد مادر و پدر دو تاییشون تو تصادف مردن پسره ده سال بزرگتر از دختره هستش و عاشقش میشه اسمش رو میدونید؟ مثبت هیجده هم بود
فکر کنم اسم رمانی که دنبالشید «نذار دنیا رو دیونه کنم» هست.نمیدونه کسی اسمشو؟☹
با سلام لطفا اگر کسی اسم این رمان رو میدونه بگه
یه دختری هست که خانوادش خیلی مذهبی هستن واسه همین اجازه ی خیلی کار ها رو بهش نمیدن و میخوان که اونو به یه پسر بسیار بزرگتر از خودش که در ظاهر مذهبی هست ولی در اصل دختر باز و این جوریاس بد*ن برادر پسره رو هم خانوادش به دلیل خواننده بودنش ترد کردن یه روز برادر پسره این دختر رو میبینه و حس میکنه که ناراحته ازش دلیلش رو میپرسه دختره هم توضیح میده و برادر این پسر، دختر رو میبره کانادا و مثل خواهر کوچکترش بزرگش میکنه و کمکش میکنه درسش رو بخونه ولی در آخر سلام لطفا اسم اینم بگین
سلام لطفا اینم بگین خیلی وقته دنبالشم 🙏🙏🙏با سلام لطفا اگر کسی اسم این رمان رو میدونه بگه
یه دختری هست که خانوادش خیلی مذهبی هستن واسه همین اجازه ی خیلی کار ها رو بهش نمیدن و میخوان که اونو به یه پسر بسیار بزرگتر از خودش که در ظاهر مذهبی هست ولی در اصل دختر باز و این جوریاس بد*ن برادر پسره رو هم خانوادش به دلیل خواننده بودنش ترد کردن یه روز برادر پسره این دختر رو میبینه و حس میکنه که ناراحته ازش دلیلش رو میپرسه دختره هم توضیح میده و برادر این پسر، دختر رو میبره کانادا و مثل خواهر کوچکترش بزرگش میکنه و کمکش میکنه درسش رو بخونه ولی در آخر عاشقش میشه