-
- ارسالات
- 1
-
- پسندها
- 0
-
- دستآوردها
- 1
سلام
من قبلا یه رمانی خوندم ک پسره داستان دیوونه بود و مواد مصرف میکرد...دختره رو کتک میزد و اینا...بعد دختره ک حامله شد دید پسره داره خیانت میکنه رفت شمال..بچهاشو توی خونه به دنیا آوورد یه دختر و یه پسر...بعد یه بار لب دریا شوهرشو میبینه و شوهره تو مراسم پدر دختره زوری دختره رو با خودش میبره:)
من قبلا یه رمانی خوندم ک پسره داستان دیوونه بود و مواد مصرف میکرد...دختره رو کتک میزد و اینا...بعد دختره ک حامله شد دید پسره داره خیانت میکنه رفت شمال..بچهاشو توی خونه به دنیا آوورد یه دختر و یه پسر...بعد یه بار لب دریا شوهرشو میبینه و شوهره تو مراسم پدر دختره زوری دختره رو با خودش میبره:)