-
- ارسالات
- 384
-
- پسندها
- 404
-
- دستآوردها
- 63
*افسون*
وااااای ول کن این دستمو کندیش
میران:اوف از صدات خوشت میاد که همش دم گوش من ویز ویز میکنی؟
افسون:الان غیر مستقیم به صدای من توهین کردی
میران:چرا غیر مستقیم عزیزم به طور کاملا مستقیم توهین کردم
افسون:واقعا که ادبت زیر صفره کی با یه دختر متشخص و خانم اینجوری حرف میزنه
میران:لابد اون دختر متشخص و خانم تویی
افسون:نه پس عممه
افسون:واستا ببینم اصلا تو چرا دست منو گرفتی و همینجور دنبال خودت میکشی
میران:اوف افسون اوف فقط کم حرف بزن مثلا خیر سرمون داریم قدم میزنیم
افسون:قدم زدن بخوره تو فرق سر من و تو اخه مارو چه به قدم زدن رمانتیک و عاشقانه
میران:...
تا خواست میران چیزی بگه گوشیم زنگ خورد که مهدخت بود جواب دادم و گفتم
افسون:بله مهدخت
مهدخت:کجایی افسون؟
افسون:چرا اتفاقی افتاده چرا هولی انقدر
مهدخت:بیا کمند دیوونه شده
افسون:وا چرا؟
مهدخت:نمیدونم بیا فقط
افسون:باشه باشه قطع کن اومدم
بعد اینکه تلفن و قطع کردم رو به میران کردم و گفتم
افسون:میران بدو بریم خونه بدبخت شدیم
میران:چرا چیزی شده؟
افسون:نمیدونم مهدخت گفت زود بیا کمند دیوونه شده
میران:باشه حالا تو اروم باش الان میریم
وااااای ول کن این دستمو کندیش
میران:اوف از صدات خوشت میاد که همش دم گوش من ویز ویز میکنی؟
افسون:الان غیر مستقیم به صدای من توهین کردی
میران:چرا غیر مستقیم عزیزم به طور کاملا مستقیم توهین کردم
افسون:واقعا که ادبت زیر صفره کی با یه دختر متشخص و خانم اینجوری حرف میزنه
میران:لابد اون دختر متشخص و خانم تویی
افسون:نه پس عممه
افسون:واستا ببینم اصلا تو چرا دست منو گرفتی و همینجور دنبال خودت میکشی
میران:اوف افسون اوف فقط کم حرف بزن مثلا خیر سرمون داریم قدم میزنیم
افسون:قدم زدن بخوره تو فرق سر من و تو اخه مارو چه به قدم زدن رمانتیک و عاشقانه
میران:...
تا خواست میران چیزی بگه گوشیم زنگ خورد که مهدخت بود جواب دادم و گفتم
افسون:بله مهدخت
مهدخت:کجایی افسون؟
افسون:چرا اتفاقی افتاده چرا هولی انقدر
مهدخت:بیا کمند دیوونه شده
افسون:وا چرا؟
مهدخت:نمیدونم بیا فقط
افسون:باشه باشه قطع کن اومدم
بعد اینکه تلفن و قطع کردم رو به میران کردم و گفتم
افسون:میران بدو بریم خونه بدبخت شدیم
میران:چرا چیزی شده؟
افسون:نمیدونم مهدخت گفت زود بیا کمند دیوونه شده
میران:باشه حالا تو اروم باش الان میریم