-
- ارسالات
- 384
-
- پسندها
- 404
-
- دستآوردها
- 63
«از زبان اتردین»
از لای دندونهام غریدم:
- ببین دخترجون بهتره حواست رو جمع کنی که چهجوری حرف میزنی؛ تا حالا هیچکس جرعت نکرده با من اینطوری حرف بزنه!
حالا تو یه الف بچه به خودت جرعت دادی که با من اینجوری حرف بزنی؟! بعدش هم این رو تو گوشت فرو کن! اگه؛ من با پول بابام به اینجا رسیده باشم بهتر از پول در اوردن از راه هم خوابی با بقیه است.
با این حرفم دستی که تو دستم بود و کشید و برد بالا و با تمام توانی که داشت کوبوند تو گوشم.
همونطور که قطرههای اشک تو چشماش جمع شده بود، گفت:
- دهنت رو ببند وقتی چیزی درباره دیگران نمیدونی اون دهن کثیفت رو باز نکن و هرچی دلت میخواد رو به زبونت نیار.
بعد هم به سمت در اتاق رفت و از اتاق رفت بیرون.
روی صندلی اتاقم ولو شدم و دستهام رو تو موهام بردم. لعنتی دوباره داره اون صحنههای نحس برام تکرار میشه نباید بزارم این اتفاق بیاُفته این دختر هم یکی مثل همون نیکی ناسزا و شاید هم بدتر از اون نباید بهش رو بدم باید چند روزی از این محیط دور باشم خم شدم و گوشیم و برداشتم و زنگ زدم به توهان طبق معمول که گوشی دستشه و صد درصد با سارینا چت میکنه هنوز یک بوق نخورده جواب داد
توهان:
- جونم داداش؟
- سلامم که کلا یادت رفت!
توهان:
- جون داداش کار دارم زود بگو چیکارم داری که قطع کنم.
- بابا اون سارینا چه تحفهای که انقدر چسبیدی بهش ولش هم نمیکنی!
توهان:
- داداش اگه قراره بازم مثل همیشه از رابطه من و سارینا بگی باید به عرضت برسونم من سارینا رو دوست دارم اونم منو دوست داره بهتره این بحث رو تموم کنی.
اتردین:
- صلاح مملکت خویش خسروان دانند؛ میخواستم بگم فردا به جام میای دانشگاه؟
توهان:
- چرا؟ خودت کدوم گوری میخوای بری؟
اتردین:
- یک هفته ای میخوام برم اصفهان خونه مامان خاتون(مامان بزرگش)
توهان:
- مدیونی بری از اون لواشکهاش واسه من نیاری شیری که بهت دادم رو حلالت نمیکنم.
اتردین:
- میشه دقیقا بگی کدوم شیری که بهم دادی؟
توهان:
- بله اون شیرایی که مدرسه بهمون میداد و تو با تمام بیرحمیت شیر منم میگرفتی میخوردی.
اتردین:
- بسه بابا کم چرت و پرت بگو فردا میای دیگه؟
توهان:
- آیا چارهی دیگهای دارم؟
از لای دندونهام غریدم:
- ببین دخترجون بهتره حواست رو جمع کنی که چهجوری حرف میزنی؛ تا حالا هیچکس جرعت نکرده با من اینطوری حرف بزنه!
حالا تو یه الف بچه به خودت جرعت دادی که با من اینجوری حرف بزنی؟! بعدش هم این رو تو گوشت فرو کن! اگه؛ من با پول بابام به اینجا رسیده باشم بهتر از پول در اوردن از راه هم خوابی با بقیه است.
با این حرفم دستی که تو دستم بود و کشید و برد بالا و با تمام توانی که داشت کوبوند تو گوشم.
همونطور که قطرههای اشک تو چشماش جمع شده بود، گفت:
- دهنت رو ببند وقتی چیزی درباره دیگران نمیدونی اون دهن کثیفت رو باز نکن و هرچی دلت میخواد رو به زبونت نیار.
بعد هم به سمت در اتاق رفت و از اتاق رفت بیرون.
روی صندلی اتاقم ولو شدم و دستهام رو تو موهام بردم. لعنتی دوباره داره اون صحنههای نحس برام تکرار میشه نباید بزارم این اتفاق بیاُفته این دختر هم یکی مثل همون نیکی ناسزا و شاید هم بدتر از اون نباید بهش رو بدم باید چند روزی از این محیط دور باشم خم شدم و گوشیم و برداشتم و زنگ زدم به توهان طبق معمول که گوشی دستشه و صد درصد با سارینا چت میکنه هنوز یک بوق نخورده جواب داد
توهان:
- جونم داداش؟
- سلامم که کلا یادت رفت!
توهان:
- جون داداش کار دارم زود بگو چیکارم داری که قطع کنم.
- بابا اون سارینا چه تحفهای که انقدر چسبیدی بهش ولش هم نمیکنی!
توهان:
- داداش اگه قراره بازم مثل همیشه از رابطه من و سارینا بگی باید به عرضت برسونم من سارینا رو دوست دارم اونم منو دوست داره بهتره این بحث رو تموم کنی.
اتردین:
- صلاح مملکت خویش خسروان دانند؛ میخواستم بگم فردا به جام میای دانشگاه؟
توهان:
- چرا؟ خودت کدوم گوری میخوای بری؟
اتردین:
- یک هفته ای میخوام برم اصفهان خونه مامان خاتون(مامان بزرگش)
توهان:
- مدیونی بری از اون لواشکهاش واسه من نیاری شیری که بهت دادم رو حلالت نمیکنم.
اتردین:
- میشه دقیقا بگی کدوم شیری که بهم دادی؟
توهان:
- بله اون شیرایی که مدرسه بهمون میداد و تو با تمام بیرحمیت شیر منم میگرفتی میخوردی.
اتردین:
- بسه بابا کم چرت و پرت بگو فردا میای دیگه؟
توهان:
- آیا چارهی دیگهای دارم؟
آخرین ویرایش توسط مدیر: