-
- ارسالات
- 9
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
لطفا اگه اسمش رو میدونین بگین
-
برای تایپ رمان خود اینجا کلیک کنید.
-
برای یافتن رمان های بی نام کلیک کنید.
ویژه رمان های گمشده
- نویسنده موضوع Sara
- تاریخ شروع
-
- ارسالات
- 2
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام من دنبال یه رمان میگردم
اسمشو فراموش کردم
یه پسره بود که اهل مصر بود نامزد رفیقش رو میبینه عاشقش میشه بعد میفهمه رفیقش اون دختره رو نمیخواد کمکش میکنه ازش جدا بشه خودش باهاش ازدواج میکنه ولی خاندان اونا رسم و رسومات عجیب غریبی داره که وقتی دختره میفهمه میخواد ازش جدا بشه
اسمشو فراموش کردم
یه پسره بود که اهل مصر بود نامزد رفیقش رو میبینه عاشقش میشه بعد میفهمه رفیقش اون دختره رو نمیخواد کمکش میکنه ازش جدا بشه خودش باهاش ازدواج میکنه ولی خاندان اونا رسم و رسومات عجیب غریبی داره که وقتی دختره میفهمه میخواد ازش جدا بشه
-
- ارسالات
- 2
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام من دنبال یه رمان میگردم
اسمشو فراموش کردم
یه پسره بود که اهل مصر بود نامزد رفیقش رو میبینه عاشقش میشه بعد میفهمه رفیقش اون دختره رو نمیخواد کمکش میکنه ازش جدا بشه خودش باهاش ازدواج میکنه ولی خاندان اونا رسم و رسومات عجیب غریبی داره که وقتی دختره میفهمه میخواد ازش جدا بشه
اسمشو فراموش کردم
یه پسره بود که اهل مصر بود نامزد رفیقش رو میبینه عاشقش میشه بعد میفهمه رفیقش اون دختره رو نمیخواد کمکش میکنه ازش جدا بشه خودش باهاش ازدواج میکنه ولی خاندان اونا رسم و رسومات عجیب غریبی داره که وقتی دختره میفهمه میخواد ازش جدا بشه
-
- ارسالات
- 1
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام.
دنبال ی رمان میگردم دختره تو ی مدرسه شبانه روزی درس خونده بعد الان اومده ایران تو هواپیما ی پسرو کچل چشماش میگیره بعد متوجه میشه باباش بابا واقعیش نیس و نظر بد نسبت بهش داره این پسره هم ک تو هواپیما میبینه تو جمع خانوادگی هم میبینتش طرف چون قبلا خلاف زیاد میکرده برا اینکه درست بشه کچل کرده که بعدا که عاشق شد بذاره موهاش بلند ش
میشه لطفا کمک کنیددددددد
دنبال ی رمان میگردم دختره تو ی مدرسه شبانه روزی درس خونده بعد الان اومده ایران تو هواپیما ی پسرو کچل چشماش میگیره بعد متوجه میشه باباش بابا واقعیش نیس و نظر بد نسبت بهش داره این پسره هم ک تو هواپیما میبینه تو جمع خانوادگی هم میبینتش طرف چون قبلا خلاف زیاد میکرده برا اینکه درست بشه کچل کرده که بعدا که عاشق شد بذاره موهاش بلند ش
میشه لطفا کمک کنیددددددد
-
- ارسالات
- 1
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام رمانی هست که دختره مادرشو ا از دست داده و پدرش اونهارو ول کرده بود و دختره که بزرگ شد دنبالش گشت و پیداش کرد و به عنوان خدمتکار وارد خونه اون میشه و کار میکنه اسم پدرش شاهین بود و پدر این دختر خودش هم دنبال دخترش میگرده و یه روز که این دختر که خدمتکارشونه پاگوش وایمیسته زمانی که خواهر زاده شاهین با پدر دختره حرف میزده و درباره دخترش اطلاعات پیدا کره اسم پسره نیما هست که میشه پسر عمه دختر و ظاهرا عاشق دختر داییش یعنی خدمتکار شده.شاهین که دختر رو پاگوش میبینه از خونه میندازه بیرون و دختره گرفتار یک نفر میشه که خواست اونه بفروشه ولی نفروخت و دیگه آخرشو نمیدونم لطفا اگه میشه بگین اسم رمان چی بود.
-
- ارسالات
- 1
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام
دختر بچه با پدر مادر و خواهر بزرگترش تو روستا زندگی میکنه. پسر عموش سرباز فراریها میاد اونجا قائم مبشه. یه شب به دختر کوچولو دست درازی میکنه و زندگی دختر جهنم میشه یه بار دیگه که میخواد این کارو بکنه دختر بچه فراز میکنه میره داخل کلبه یه چوپان که زن و بچه داره پسر عموی نامرد هم پدر دختر بچه رو میاره بهش میگه اینارابطه داشتن و پسر چوپان و دختر بچه کتک زیادی میخورن و همونجا به زور دخترک رو عقد چوپان میکنن و ادامه ماجرا....
اسم این داستان رو بلد نیستم که دنبالش بگردم.دوستان لطف کنن هرکی بلده بگه
دختر بچه با پدر مادر و خواهر بزرگترش تو روستا زندگی میکنه. پسر عموش سرباز فراریها میاد اونجا قائم مبشه. یه شب به دختر کوچولو دست درازی میکنه و زندگی دختر جهنم میشه یه بار دیگه که میخواد این کارو بکنه دختر بچه فراز میکنه میره داخل کلبه یه چوپان که زن و بچه داره پسر عموی نامرد هم پدر دختر بچه رو میاره بهش میگه اینارابطه داشتن و پسر چوپان و دختر بچه کتک زیادی میخورن و همونجا به زور دخترک رو عقد چوپان میکنن و ادامه ماجرا....
اسم این داستان رو بلد نیستم که دنبالش بگردم.دوستان لطف کنن هرکی بلده بگه
-
- ارسالات
- 1
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
اسمشون رو یادم نمیاد ولی یه داره خجالتی بود که زیاد تو اجتماع نرفته بود.. با نامزدش میره دانشگاه تو دانشگاه که میره ی پسره که خیلی خله و چله می‌بوسدش.. همچین چیزی یادمه ازش خاااهش میکنم اگ میدونین بگین
سلام چند سال پیش یک رمان خوندم ولی اسمش یاد نیست و دوست دارم بدونم اسمش چی بود. این رمان راجع به دختری که با عشقش به مشکل خورده بود و از هم جدا شده بودند اما دختره گاها میرفت و اونو از در میدید و به خاطر این موضوع هم افسرده بود واز طرفی از طريق شبکه اجتماعی (فک کنم فیسبوک) با پسری(فک اشنا میشه و دوست میشن که اون در شرکت طراحی لباس و مد و... کار میکنه و از طریق همین پسر تو همون شرکت به عنوان دستیار شروع به کار میکنه و کم کم خودش هم استعدادش شکوفا میشه و پیشرفت میکنه و اینکه در ادامه میفهمه اون شرکت به نوعی با عشقش در ارتباط هست و در نهایت و از طریق همون کارش با عشقش اشتی میکنه.
رمان دختری که پدرومادر نداره با پسرعمه اش ازدواج کرده بعد جدا میشن چون پسره مجبوره با معشوقه پدرش ازدواج کنه و برادرشو به عنوان پسرش بزرگ کنه
بعد چند سال که پسره برمیگرده از پدر بزگش میخواد برن تو خونه قبلیش با زن جدیدش زندگی که کنن که دختره میشنوه و اون شب قلبش میگیره
بعد چند سال که پسره برمیگرده از پدر بزگش میخواد برن تو خونه قبلیش با زن جدیدش زندگی که کنن که دختره میشنوه و اون شب قلبش میگیره