-
برای تایپ رمان خود اینجا کلیک کنید.
-
برای یافتن رمان های بی نام کلیک کنید.
ویژه رمان های گمشده
- نویسنده موضوع Sara
- تاریخ شروع
-
- ارسالات
- 1
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام من یه رمان خوندم داستان درباره یه دختریه که با یک پیرمرد ازدواج کرده و پیرمرد نقش کلیدی نداره و اول داستان میمیره اما این کارو کرده تا اون دختر با پسراش ازدواج نکنن و بعد فوتش خواهر زادش که اسمش هامونه میاد ایران تا مدیریت کارا رو به عهده بگیره و پیر مردم ارثیه ای رو برای دختر در نظر گرفته بوده که هامون کمکش میکنه و عاشق هم میشن و یکی دیگه از شخصیتای رمانم کیان پسر پیرمرده که عاشق دختر خالشه که اگه اشتباه نکنم اسمش پریا بود که اونم فرار میکنه تا با کسه دیگه ازدواج کنه اما شوهرش اذیتش میکنه و بعدا به کمک هامون و کیان بر میگرده
-
- ارسالات
- 1
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام یه رمان بود که ماد دختره جوون بود و با یه مردی ازدواج میکنه و دختره هم میره خونه اون مرده و عاشق پسر عمو(دقیق نمیدونم)اون مردی میشه که بوکسور بود و دختره هم خیلی بچه بوده و شوهر مادرش اذیتش میکرده
-
- ارسالات
- 4
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام اگر اسم این رمان رو میدونید لطفا بگید
رمان در مورد دختریه که با یک پسر بچه از پرورشگاه یا یتیم خانه فرار میکنه اما گیر یک گروه تبهکار میوفته و اون بچه رو میکشن و اون دختر رو مجبور میکنن که توی یک بار کار کنه ولی بعد یک مدت دختره معشوقه رئیس باند میشه و ازش باردار میشه اما اون مرد بچه رو نمیخواد و کار های زیادی میکنه تا بچه بمیره و اون رو جای پرتی میبره و داخل اتاقی زندانی میکنه تا از ترس بچه بیوفته و بعد از مدتی رئیس باند راضی میشه که بچه رو نگه داره بعد از به دنیا اومدن بچه اون دختر با یک نفر همدست میشه تا یک بلایی سر رئیس باند بیاره ولی اون آقا به دختره خیانت میکنه و به رئیس باند میگه که دختره چه نقشه ای داره و رئیس باند بچه رو از دختره میگیره و بعد از چند سال دختره وقتی داشت تو یک عروسک فروشی کار می‌کرد یک دختر بچه خوشکل رو میبینه که بعد میفهمه بچه خودش بوده
رمان در مورد دختریه که با یک پسر بچه از پرورشگاه یا یتیم خانه فرار میکنه اما گیر یک گروه تبهکار میوفته و اون بچه رو میکشن و اون دختر رو مجبور میکنن که توی یک بار کار کنه ولی بعد یک مدت دختره معشوقه رئیس باند میشه و ازش باردار میشه اما اون مرد بچه رو نمیخواد و کار های زیادی میکنه تا بچه بمیره و اون رو جای پرتی میبره و داخل اتاقی زندانی میکنه تا از ترس بچه بیوفته و بعد از مدتی رئیس باند راضی میشه که بچه رو نگه داره بعد از به دنیا اومدن بچه اون دختر با یک نفر همدست میشه تا یک بلایی سر رئیس باند بیاره ولی اون آقا به دختره خیانت میکنه و به رئیس باند میگه که دختره چه نقشه ای داره و رئیس باند بچه رو از دختره میگیره و بعد از چند سال دختره وقتی داشت تو یک عروسک فروشی کار می‌کرد یک دختر بچه خوشکل رو میبینه که بعد میفهمه بچه خودش بوده
آخرین ویرایش:
-
- ارسالات
- 4
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام روزخوش.
یه رمان هس که دنبال اسمشم...
داستانشم اینطوریه:
یه پلیسه به نام میکائیل که با پسرش(امیرحسین) تنها زندگی میکنه چون همسرش فوت شده . با برادر زنش (عطا) که اونم پلیسه رابطه خوبی داره .
هرکی اسمشو میدونه بگه لطفا
یه رمان هس که دنبال اسمشم...
داستانشم اینطوریه:
یه پلیسه به نام میکائیل که با پسرش(امیرحسین) تنها زندگی میکنه چون همسرش فوت شده . با برادر زنش (عطا) که اونم پلیسه رابطه خوبی داره .
هرکی اسمشو میدونه بگه لطفا
-
- ارسالات
- 3
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام دوستان
من دنبال یک رمانی خارجی میگردم به سبک پادشاهی
که دختره خانواده خودش رو از دست داده و با خانواده دایی ش زندگی میکنه.
دختر دایی این دختر قراره با پادشاه یک کشور دیگه ازدواج کنه که دختره رو به عنوان خدمتکار شخصی خودش همراه خودش میبره
که در راه سفر با یک مردی روبه رو میشه که زندگی اون و رو تغییر میده
اگه اسم این رمان رو میدونین ممنون میشم بهم بگین.
من دنبال یک رمانی خارجی میگردم به سبک پادشاهی
که دختره خانواده خودش رو از دست داده و با خانواده دایی ش زندگی میکنه.
دختر دایی این دختر قراره با پادشاه یک کشور دیگه ازدواج کنه که دختره رو به عنوان خدمتکار شخصی خودش همراه خودش میبره
که در راه سفر با یک مردی روبه رو میشه که زندگی اون و رو تغییر میده
اگه اسم این رمان رو میدونین ممنون میشم بهم بگین.
-
- ارسالات
- 6
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
سلام دنبال یه رمان که درباره یه دختر بود که فکنم اسمش دلارام بود ولی به همه گفته بود که اسمش دلا و بک کنم باباش اینو فوروخته بوده و این دختره عاشق همون پسره که بهش فروخته میشه(اسم پسره فک کنم آرتان بود) شده و این پسره سه تا داداش داشته دوتاشونم دوقولو بودن و اینکه این دوتا خیلی شیطون بودن و هیچ کدوم فک کنم و تو خونه یه خانمم بود که مادر دوقولو ها بود فک کن آخه باباشون چنتا زن داشت و این دختره رو هم مثل پسراش دوست داشت بعد اون یکی برادره خیلی یخت گیر بود و آرتان هم خیلی سگ اخلاق بوده همه ازش حساب میبردن بعدش یادم یه روز اون داداش سخت گیره و مامانشون خونه نی بعد اینا پارتی میگیرن بعد وسط پارتی آرتان میاد دختره ام خیلی م*س*ت کرده بوده بعد وسط آشپز خونه خوابیده بود همینارو یادم بد تو روبیکا به صورت آن لاین پارت گزاری میشد رمان
-
- ارسالات
- 7
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
زیتونه اسمش
-
- ارسالات
- 7
-
- پسندها
- 0
-
- دست‌آوردها
- 1
زیتونه اسمش