• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!

jsiww9929p

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
1
پسندها
0
دست‌آوردها
1
سلام بچه ها اگه کسی اسم این رمان و منبعش رو میدونه لطفا بگه
یادمه اسم دختره نهال بود از سفر شمال با دوستاش برمیگرده میبینه خانوادش‌ کشته شدن میره اداره پلیس‌ اونجا با یه پلیسه برخورد میکنه و خلاصه بعدش میره خونه همین پلیسه‌
یه سری قسمت هارو هم یادمه‌
تو یه قسمت پلیسه‌ یه قسمتی از گوشت دختره رو میبره‌ و توش اگه اشتباه نکنم جی پی اس میذاره‌
یه جا هم یه سری افراد که مربوط به مرگ خانوادش بودن‌ میان خونه دختره وقتی تنها بود میخواستن بکشنش‌ که‌ این پلیسه میرسه
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Parya1388

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
2
پسندها
0
دست‌آوردها
1
سلام ی رمان بود ی دختره مامان باباش تو تصادف از دست داده بعد جهشی رفته فک کنم دیپلمش گرفته باباش براش ارث گذاشته ی دانشگا دختره خودشو جا دانش اموز میزنه میره تو دانشگا همه بخاطر سن کمش اذیتش میکنن ولی یکی از پسره باش دوس میشه فک کنم اسمش سامیاره بعد دختره بش میگه من مدیر دانشگام و.. کسی اسمشو میدونه
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Parya1388

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
2
پسندها
0
دست‌آوردها
1
سلام ی رمان بود ی دختره مامان باباش تو تصادف از دست داده بعد جهشی رفته فک کنم دیپلمش گرفته باباش براش ارث گذاشته ی دانشگا دختره خودشو جا دانش اموز میزنه میره تو دانشگا همه بخاطر سن کمش اذیتش میکنن ولی یکی از پسره باش دوس میشه فک کنم اسمش سامیاره بعد دختره بش میگه من مدیر دانشگام و.. کسی اسمشو میدونه
کسی نمدونه😔
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

نازی ات

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
3
پسندها
0
دست‌آوردها
1
یه رمان اسم پسره جاوید دختره چندماه با پسره که پسرعموشه همخونه میشه بعد حامله میشه پسر عموعه هم طرد شده از فامیل یه همچنین چیزی
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

zizi1382

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
1
پسندها
1
دست‌آوردها
1
سلام من قبلا یه رمان خوندم درمورد یک دختر هست که خواهرش با شوهرش میخان برن سفر بعد دختره باید بره از بچه خواهرش نگهداری کنه و اونجا با برادرشوهرخواهرش اشنا میشه
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Samaneh_amini

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
1
پسندها
0
دست‌آوردها
1
سلام
یه رمانی بود کح اسم پسره سورن بود توی تیمارستان نگهش میداشتن
یه دختری میشه دکترش به ساتیا
ساتیا اولش از سورن میترسه چون فک میکنه اون یه روانیه کح قتل کرده مادرشو کشته
ولی بعدش متوجه میشه کح سورن یه نابغس و اونو اینجا زندانیش کردن تا ازش برای درست کردن یه ماده ای سو
اسم رمانش قاتل احساس بوده من تو روبیکا میخوندم که کانلش یهو پرید
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Nafas_0

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
4
پسندها
0
دست‌آوردها
1
سلام اگه کسی اسم این رمان رو می‌دونه لطفاً بگه؟
_ آقاجون خواهش میکنم تمومش کنید جفتشون بچه هستند ، گفتید آهو رو واسه ی آریان عقدش کنید انجام شد اما شب زفافشون برگزار بشه چ صیغه ای هستش ، آهو تازه سیزده ساله اش شده و آریان بیست سالش شده این اصلا درست نیست .
آقاجون با چشمهای سردش خیره به عمو شد و پر تحکم گفت :
_ آهو عروس آریان هست ، آریان قراره چند مدت دیگه واسه ی درس خوندن بره خارج پس بهتره قبل رفتنش وظیفه اش رو به جا بیاره
عمو ناامید بهش داشت نگاه میکرد میدونست هیچکس نمیتونه روی حرفش حرف بزنه
با همون سن کمی که داشتم میدونستم شب زفاف چیز خوبی واسه ی من نیست که عمو انقدر باهاش مخالفت میکرد حسابی ترسیده بودم
نگاهم به آریان افتاد نگاهش سرد و خالی از هر احساسی بود همیشه آریان واسه ی من ترسناک بود
_ آریان زود باش پارچه ی خونی رو ازت میخوام پسر شنیدی باید مردونگیت رو ثابت کنی
آریان به سمتم اومد دستم رو گرفت و دنبال خودش کشید با ترس جیغ کشیدم :
_ ولم کن
سرجاش ایستاد خیره به من شد و با لحن ترسناکی غرید :
_ دهنت رو ببند انقدر جیغ و داد نکن !
از ترس ساکت شدم اشک تو چشمهام جمع شده بود ، من رو پرت کرد داخل اتاق در رو بست
_ زود باش برهنه شو
با شنیدن این حرفش به گریه افتادم ؛
_ میخوای باهام چیکار کنی داداشی
من همیشه عادت داشتم به آریان بگم داداشی همیشه هم از دستم عصبانی میشد
به سمتم اومد با عصبانیت و سرم داد کشید :
_ من داداشت نیستم شوهرت هستم شنیدی ؟
چونم از شدت گریه داشت میلرزید
وقتی دید ساکت شدم خودش شروع کرد به در آوردن لباسش که
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Nafas_0

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
4
پسندها
0
دست‌آوردها
1
سلام اگه کسی اسم این رمان رو می‌دونه لطفاً بگه؟
_ آقاجون خواهش میکنم تمومش کنید جفتشون بچه هستند ، گفتید آهو رو واسه ی آریان عقدش کنید انجام شد اما شب زفافشون برگزار بشه چ صیغه ای هستش ، آهو تازه سیزده ساله اش شده و آریان بیست سالش شده این اصلا درست نیست .
آقاجون با چشمهای سردش خیره به عمو شد و پر تحکم گفت :
_ آهو عروس آریان هست ، آریان قراره چند مدت دیگه واسه ی درس خوندن بره خارج پس بهتره قبل رفتنش وظیفه اش رو به جا بیاره
عمو ناامید بهش داشت نگاه میکرد میدونست هیچکس نمیتونه روی حرفش حرف بزنه
با همون سن کمی که داشتم میدونستم شب زفاف چیز خوبی واسه ی من نیست که عمو انقدر باهاش مخالفت میکرد حسابی ترسیده بودم
نگاهم به آریان افتاد نگاهش سرد و خالی از هر احساسی بود همیشه آریان واسه ی من ترسناک بود
_ آریان زود باش پارچه ی خونی رو ازت میخوام پسر شنیدی باید مردونگیت رو ثابت کنی
آریان به سمتم اومد دستم رو گرفت و دنبال خودش کشید با ترس جیغ کشیدم :
_ ولم کن
سرجاش ایستاد خیره به من شد و با لحن ترسناکی غرید :
_ دهنت رو ببند انقدر جیغ و داد نکن !
از ترس ساکت شدم اشک تو چشمهام جمع شده بود ، من رو پرت کرد داخل اتاق در رو بست
_ زود باش برهنه شو
با شنیدن این حرفش به گریه افتادم ؛
_ میخوای باهام چیکار کنی داداشی
من همیشه عادت داشتم به آریان بگم داداشی همیشه هم از دستم عصبانی میشد
به سمتم اومد با عصبانیت و سرم داد کشید :
_ من داداشت نیستم شوهرت هستم شنیدی ؟
چونم از شدت گریه داشت میلرزید
وقتی دید ساکت شدم خودش شروع کرد به در آوردن لباسش که
عروس ارباب یا عروس13ساله اربای
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Nafas_0

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
4
پسندها
0
دست‌آوردها
1
كسی اسم اين رمانو ميدونه؟
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب

Nafas_0

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
4
پسندها
0
دست‌آوردها
1
عروس ارباب یا عروس13ساله ارباب
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان دانلود pdf کتاب
بالا پایین