• کاربران گرامی انجمن مجهز به سیستم تشخیص مولتی اکانت می باشد چنانچه مولتی اکانت دارید سریعا به خصوصی مدیریت کل مراجعه کنید اگر نه اکانت مولتی شما بن و اخطار جدی و همیشگی خواهید گرفت!

ava100

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
1
پسندها
0
دست‌آوردها
1
سلام دنبال یه رمانی هستم که دختره خوشگل با چشمای آبی بود که به تولد دوستش میره اونجا اتفاقی با یه پسری اشنا میشه که خیلی پولداره
علشق میشن اما خانوادشون مخالفن باهم فرار میکنن
بعد معلوم میشه پدر پسره هم قبلا
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

ftme

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
1
پسندها
0
دست‌آوردها
1
بسم ایزد لایزال
سلام
کاربران عزیز اگر رمانی هست که اسمش رو فراموش کردید و فقط قسمت‌هایی ازش در خاطرتون هست اینجا درجش کنید تا دوستان اگر اسمش رو می‌دونستند ذکرش کنند.
نکات مهم:
۱_ از پرسش اسم رمان‌هایی که باز و صحنه‌دار هستند جدا بپرهیزید چون بدون اطلاع قبلی پاک خواهد شد!
۲_ اگر پاسختون داده نشد یا اشتباه پاسخ دادند لطفا از تأکید زیاد بپرهیزید کمی بگذره جوابتون داده میشه.
۳_ از ایجاد تاپیک جداگانه برای پرسش اسم رمان، یا نظر دهی راجع به رمان‌ها خودداری کنید.
سپاس
سلام
من یه رمانی خوندم که دو تا خواهر بودن که پدر و مادرشون فوت کرده بودن بعد دختره با خواهرش که نامزد داشت زندگی می‌کرد
یه روز قرار شد خواهره و نامزدش برن سفر خارجه و دختره رو فرستادن خونه یکی از اقوام پسره توی شیراز فکر کنم که یه خانم پیری بود
اسمش رو اگه لطف کنید ممنون میشم
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

saba_89

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
2
پسندها
0
دست‌آوردها
1
یک رمان بود اسم دختره تیارا بود اسم دادششم تیام این به صورت ناخدا آگاه یک شب یه نقاشی پسر می‌کشه بعد اسمش رو میگذارم عشق واهی بعد این رو به خانواده نشون میده و حال مامانش بد میشه و میگن اون فرد نقاشی رو کجا دید اون میگه کسی رو ندیده و بصورت ناخدا گاه کشیده بهش میگن اون عکس رو نشون مامانش ندن بعد از یه مدت که اینا میگن مسافرت این دختره اون پسره رو میبینن و باور نمیکنه نقاشی که کشید همین پسره ای و..... اسم این رمان رو نمی‌دونم تا یک جایی خواندم بعدم پاک شدو دیگه نتونستم تا آخر بخونم اسم رمان هم یادم نمیاد
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

saba_89

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
2
پسندها
0
دست‌آوردها
1
یک رمان بود اسم دختره تیارا بود اسم دادششم تیام این به صورت ناخدا آگاه یک شب یه نقاشی پسر می‌کشه بعد اسمش رو میگذارم عشق واهی بعد این رو به خانواده نشون میده و حال مامانش بد میشه و میگن اون فرد نقاشی رو کجا دید اون میگه کسی رو ندیده و بصورت ناخدا گاه کشیده بهش میگن اون عکس رو نشون مامانش ندن بعد از یه مدت که اینا میگن مسافرت این دختره اون پسره رو میبینن و باور نمیکنه نقاشی که کشید همین پسره ای و..... اسم این رمان رو نمی‌دونم تا یک جایی خواندم بعدم پاک شدو دیگه نتونستم تا آخر بخونم اسم رمان هم یادم نمیاد
لطفاً اگه کسی می دونه اسمشو بگه خیلی دنبالش گشتم ولیپیدا نکردم
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Ana

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
21
پسندها
6
دست‌آوردها
3
سلام دوستان کسی اسم این رمان رو میدونه ؟
من کامل نخوندمش تنها همین متن رو یه جایی خوندم


دست به کمر درناکم گرفتم و روی مبل افتادم.
ناله ای بی جانی کردم و به تلفن چنگ زدم.
جنینم یک روزی بود که تکان نخورده بود و من از ترس از دست دادنش نفسم بالا نمی امد.
با استرس شماره‌ اش را گرفتم.
بوق های متداومِ بی جواب اشکانم را جاری کرد که بالاخره صدای بی حوصله اش بلند شد:
-چی می خوای؟ مگه نگفتم وقتی از اون خراب شده میام بیرون دم به دیقه زنگ نزن....خیلی خوشم ازت میاد که باید صدای نحستو تحمل کنم.
دلم از لحن ناملایمش گرفت. هیچ وقت مرا دوست نداشت!
با بغض صدایش زدم.
-آقا آرمان.....
مطمئن بودم ابروهای پر پشت و مردانه اش در هم گره خورده.
-چه مرگته؟ باز که اشکت دم مشکته. خونه بابات مگه جز گوسفند چرونی کاری دیگه ای می کردی که حالا جرعت نیست کسی بهت بگه بالا چشمت ابرو.
بغصم بالاخره شکست. با التماس نالیدم:
-آقا تورو خدا بیایید...بچم...بچم تکون نمی خوره.
انگار ان طرف خط داشت با کسی حرف میزد.
-پرونده هارو بیار خودم برسی میکنم......
اینبار مخاطبش من بودم.
-چی میگی تو؟ باز ادات گرفته می خوای منو از کار و زندگی بندازی؟
بغض و حسرت برای هزارمین بار خِرم را گرفت.
همیشه حال و روز بدم را به سخمه می گرفت.... حتی وقتی برای اولین بار ویار آن توت فرنگی های سرخ و آب دار کنار خیابان را کردم با گفتن اینکه از وجود این بچه سوء استفاده کرده ام و می خوام عقده های خودم را با جیب او خالی کنم برایم نخرید.
-آقا به خدا دروغ نمی گم.... فقط بیایید ببریدم دکتر....من هیچ جارو بلد نیستم.
با حرص غرید:
-حقا که دهاتی بودنت هیچ وقت تغییر نمی کنه... اماده شو تا یک ربع دیگه راننده میفرستم برات. امیدوارم هم خودت هم اون تخم سگ تو شکمت با هم بمی‌رید.
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Ana

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
21
پسندها
6
دست‌آوردها
3
سلام
من یه رمانی خوندم که دو تا خواهر بودن که پدر و مادرشون فوت کرده بودن بعد دختره با خواهرش که نامزد داشت زندگی می‌کرد
یه روز قرار شد خواهره و نامزدش برن سفر خارجه و دختره رو فرستادن خونه یکی از اقوام پسره توی شیراز فکر کنم که یه خانم پیری بود
اسمش رو اگه لطف کنید ممنون میشم
سلام عزیزم
رمان قصه دلدادگی رو چک کن احتمالا این باشه
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

tooska

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
1
پسندها
0
دست‌آوردها
1
سلام یه رمان بود که توش ، دختره کارخونه داره و ی خواهری هم داره که دندونپزشکی میخونه بعد دختره مجور میشه با امیر علی ازدواج کنه و بعد ی سال طلاق میگیرن و خواهرش با امیر محمد برادر امیرعلی ازدواج میکنه
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Shad

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
2
پسندها
0
دست‌آوردها
1
بسم ایزد لایزال
سلام
کاربران عزیز اگر رمانی هست که اسمش رو فراموش کردید و فقط قسمت‌هایی ازش در خاطرتون هست اینجا درجش کنید تا دوستان اگر اسمش رو می‌دونستند ذکرش کنند.
نکات مهم:
۱_ از پرسش اسم رمان‌هایی که باز و صحنه‌دار هستند جدا بپرهیزید چون بدون اطلاع قبلی پاک خواهد شد!
۲_ اگر پاسختون داده نشد یا اشتباه پاسخ دادند لطفا از تأکید زیاد بپرهیزید کمی بگذره جوابتون داده میشه.
۳_ از ایجاد تاپیک جداگانه برای پرسش اسم رمان، یا نظر دهی راجع به رمان‌ها خودداری کنید.
سپاس
سلام یه رمان بود ک دختر پسرقصمون هم دخترعمو پسرعمو بودن وهم دخترخاله پسرخاله بعد دختره عاشق پسرعموش ک همون پسرخالش بود بود بعد دوست صمیمیه پسره میره خواستگاری دختره بعدش یه مریضی میگیره ولی دست اخر دختره باپسرعموش ازدواج‌میکنه
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

Shad

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
2
پسندها
0
دست‌آوردها
1
اقا یه رمان بود پسر دختر رمان درعین حال ک دخترعمو‌پسرعمو بودن دخترخاله پسرخاله ام بودن بعد دختره عاشقه پسرعموش ک پسرخالشم میشد بود خونه هاشونم روبروی هم بود ولی دوست صمیمیه پسرعموش میره خواستگاریش دختره ام‌ مذهبی بود ب مجالس شعرزیاد میرفت
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان

zdhdjssj

تازه وارد
کاربر رمان فور
سطح
0
 
ارسالات
8
پسندها
0
دست‌آوردها
1
سلام بچه ها اگه لطفا اسم رمان کسی میدونه بگه
رمان درباره دختریه که وقتی نوجوان بود به پسر خاله اش ابراز علاقه میکنه پسر خالش هم دختر مسخره میکنه تو بچه ای فلان پسره.. میره خارج برای ادامه تحصیل (اسم پسره شاهین بود یا شروین ولی نقشه اصلی نیست)دختره هم افسرده میشه ولی دختر خیلی تغییر میکنه ازاد میشه حرف کسی براش مهم نیست پدرشم درجریانه بخاطر چی اینطوری شده یک روز کابوس میبنه پسره خالش داره مسخرش میکنه از خواب میپره پدرش بهش میگه بازم کابوس دیدی دختر به روی خودش نمیاره بعد به دختر میگه پسرخالت از خارج میخواد بیاد براش میخوان جشن فارق التحصیلی بگیرن مامان دختر بزور میبردش اونجا با شریک شوهر خالش اشنا میشه کمکم عاشق هم میشن
(دختر مامانش همش بهش گیر میده حساسه با خالش خیلی رقابت داره میخواد داره هرکار خاله میکنن میخواد اینم انجام بده خالشم از این دختره خوشش نمیاد نمیخواد عروسش بشه چون مدرکش دیپلمه)
بچه ها همینا از رمان یادمه لطفا اگه کسی میدونه بگه درضمن رمان با یادت زندگی کردم نیست
جاوید درمن هم نیست
 
انجمن رمان دانلود رمان تایپ رمان
بالا پایین