-
- ارسالات
- 1
-
- پسندها
- 0
-
- دستآوردها
- 3
سلام ،:love:من یه رمان خوندم اسم دختره فک کنم جاسمین بود ،توی یه شهری از فرانسه زندگی میکرد با خانواده ی خودش و فک کنم خانوادن عمه ای خاله ای چیزی ک دوتا پسر داشت و اسم یکی از پسراش مهرداد بود،این دختره از بچگی همبازی این دوتا پسره بوده و باهاشون صمیمیه تا این ک برای بابای دختره ی مشکلی پیش میاد و بابا و مامانش مجبور میشن برن ایران بعد ی مدتی دختره هم میره ایران و پیش مادربزرگش زندگی میکنه(بابا و مامانش برمیگردن فرانسه)بعد مامانبزرگه ک بش میگن عزیز میمیره و دختره خودش تنهایی توی اون خونه زندگی میکنه و اسکیزوفرنی میگیره تا این ک ی شب ی پسری ک عضو ی باند زیر زمینیه میره تو خونه ی دختره و میخواد بکشتش (چون دختره دیده ک پسره یکیو کشته)(فک کنم)بعد بیشتر باهم اشنا میشن و تهش ازدواج میکننبا سلام
اگر اسم رمانی رو فراموش کرده اید، لطفا قسمتی از رمان رو اینجا بنویسین تا کاربران به شما کمک کنند.
خیلی دوسش دارم ولی اسمشو یادم نمیاددددد:cry: