-
- ارسالات
- 2
-
- پسندها
- 5
-
- دستآوردها
- 3
نه عزیزم این نیست هشت یا نه سال پیش خوندمشهم آغوش باد یا در آغوش باد
نه عزیزم این نیست هشت یا نه سال پیش خوندمشهم آغوش باد یا در آغوش باد
رمان رسیدن نهایت عشقسلام اسم دختره جانا و عاشق پسر خالش مانی میشه و جانا سرطان داره و یه دوست به نام السا داره میدونید اسمش چیه
عروس سیزده ساله منسلام میشه بگید اسم این رمان چیه ؟؟
_ آقاجون خواهش میکنم تمومش کنید جفتشون بچه هستند ، گفتید آهو رو واسه ی آریان عقدش کنید انجام شد اما شب زفافشون برگزار بشه چ صیغه ای هستش ، آهو تازه سیزده ساله اش شده و آریان بیست سالش شده این اصلا درست نیست .
آقاجون با چشمهای سردش خیره به عمو شد و پر تحکم گفت :
_ آهو عروس آریان هست ، آریان قراره چند مدت دیگه واسه ی درس خوندن بره خارج پس بهتره قبل رفتنش وظیفه اش رو به جا بیاره
عمو ناامید بهش داشت نگاه میکرد میدونست هیچکس نمیتونه روی حرفش حرف بزنه
با همون سن کمی که داشتم میدونستم شب زفاف چیز خوبی واسه ی من نیست که عمو انقدر باهاش مخالفت میکرد حسابی ترسیده بودم
جرعت یا حقیقت فکر کنمسلام من چن سال پیش یه رمان خوندم پسره که نامزدش سال ها پیش مرده توی ساختمان نیمه سوخته زندگی میکرد بعد دختره میره خیاطی این پسره دخترو میبینه فک میکنه نامزده مُردشه میره سمتش که دختره یه شب دزدکی میره تو اون ساختمونه که رو به روی خونشونه ک بعدها اینا عاشق هم میشن اگ کسی اسمشو میدونه ممنون میشم بگه☹️🙏🏻
رسیدن به نهایت عشقسلام اسم دختره جانا و عاشق پسر خالش مانی میشه و جانا سرطان داره و یه دوست به نام السا داره میدونید اسمش چیه
فکر کنم رمان دخترای شیطون باشه...سلام وقتتون بخیر
من یه رمانی خوندم که یه برادره و سه تا خواهرش با دوستای برادره میرن سفر بعد خواهر کوچیکش عاشق دوستش میشه و…..
( فکر کنم اسم برادره هم رادین یا رادوین یا یه چیز این طوری بود)