-
- ارسالات
- 384
-
- پسندها
- 404
-
- دستآوردها
- 63
اراد:دارم برات کمند خانم حالا با یه پسرع دیگه قرار میزاری ببین یه بلایی سرت میارم که نتونی راه بری که بخوای بری سر قرار
منو توهان و میران با چشمای از حدقه در اومده نگاش کردیم خودشم فهمید چی گفته
اراد:سگ تو دوح منحرفتون منظورم این بود قلم جفت پاهاشو خورد میکنم
برگشتم سمت میران منتظر بودم یه واکنشی اونم نشون بده که دیدم بیخیال نشسته با تعجب بهش خیره شده بودم که یهو داد زد
میران:دختره چشم سفید ببین به جایی رسیده که قرار میزاره دارم برات مگه دستم بهت نرسه
اتردین:پاشین حاضر شید بریم بیرون منتظر وایسیم
رفتن تو اتاقاشون بعد ۵ مین اومدن میران یه پیرهن لی و شلوار لی
اراد پیرهن سفید با شلوار خاکستری و
توهانمیه پیرهن چهارخونه قرمر مشکی استیناشو تا ارنج تا زده بود با یه شلوار کتان مشکی چهارتایی از خونه زدیم بیرون و به دیوار تکیه زدیم و خیره شدیم به در خونه دخترا که در باز شد و چهارتا ماده شیرا اومدن یه نگاه به باران کردم چه خوشگل شده بود
تا نگاهش به افتاد اخماشو کشید توهم معلومه هنوز دلخوره با دخترا بدون اینکه محل بدن به سمنت اسانسور حرکت کردن
*از زبان اراد*
رفتم سمت کمند دستشو گرفتم واستاد و برگشت نگام کرد
کمند:چته؟
اراد:بیا بریم من با تو کار دارم
کمند:اِ اراد اذیت نکن با بچه ها میخوایم بریم کافی شاپ
اراد:بله در جریان هستم و شماهم بخاطر همین کافی شاپ رفتن باید بهم جواب بدید
کمند:خب بابا خودمم الان باران گفت بریم وگرنه من اگه خبر داشتم بهت میگفتم
از بچه ها فاصله گرفته بودیم
اراد:یعنی تو نمیدونی باران چرا گفته بری کافی شاپ
کمند:والاه ما تو خونه داشتیم میحرفیدیم گفت پاشین برا شیرینی بورسیه میخوام ببرمتون کافی شاپ
اراد:از اون ورم میخواد شیرینی عروسیتونو به خوردتون بده
کمند:تو چته شیرینی عروسی دیگه چیه
اراد:بگو جون اراد از هیچی خبر نداری از اینکه قراره اونجا با شما هم چندتا پسر بیان تا رل بزنید
کمند:چی میگی دیوونه حالت خوبه من تا وقتی تو رو دارم واسه برم با یکی دیگه رفیق بشم، وایستا ببینم
منو توهان و میران با چشمای از حدقه در اومده نگاش کردیم خودشم فهمید چی گفته
اراد:سگ تو دوح منحرفتون منظورم این بود قلم جفت پاهاشو خورد میکنم
برگشتم سمت میران منتظر بودم یه واکنشی اونم نشون بده که دیدم بیخیال نشسته با تعجب بهش خیره شده بودم که یهو داد زد
میران:دختره چشم سفید ببین به جایی رسیده که قرار میزاره دارم برات مگه دستم بهت نرسه
اتردین:پاشین حاضر شید بریم بیرون منتظر وایسیم
رفتن تو اتاقاشون بعد ۵ مین اومدن میران یه پیرهن لی و شلوار لی
اراد پیرهن سفید با شلوار خاکستری و
توهانمیه پیرهن چهارخونه قرمر مشکی استیناشو تا ارنج تا زده بود با یه شلوار کتان مشکی چهارتایی از خونه زدیم بیرون و به دیوار تکیه زدیم و خیره شدیم به در خونه دخترا که در باز شد و چهارتا ماده شیرا اومدن یه نگاه به باران کردم چه خوشگل شده بود
تا نگاهش به افتاد اخماشو کشید توهم معلومه هنوز دلخوره با دخترا بدون اینکه محل بدن به سمنت اسانسور حرکت کردن
*از زبان اراد*
رفتم سمت کمند دستشو گرفتم واستاد و برگشت نگام کرد
کمند:چته؟
اراد:بیا بریم من با تو کار دارم
کمند:اِ اراد اذیت نکن با بچه ها میخوایم بریم کافی شاپ
اراد:بله در جریان هستم و شماهم بخاطر همین کافی شاپ رفتن باید بهم جواب بدید
کمند:خب بابا خودمم الان باران گفت بریم وگرنه من اگه خبر داشتم بهت میگفتم
از بچه ها فاصله گرفته بودیم
اراد:یعنی تو نمیدونی باران چرا گفته بری کافی شاپ
کمند:والاه ما تو خونه داشتیم میحرفیدیم گفت پاشین برا شیرینی بورسیه میخوام ببرمتون کافی شاپ
اراد:از اون ورم میخواد شیرینی عروسیتونو به خوردتون بده
کمند:تو چته شیرینی عروسی دیگه چیه
اراد:بگو جون اراد از هیچی خبر نداری از اینکه قراره اونجا با شما هم چندتا پسر بیان تا رل بزنید
کمند:چی میگی دیوونه حالت خوبه من تا وقتی تو رو دارم واسه برم با یکی دیگه رفیق بشم، وایستا ببینم
آخرین ویرایش توسط مدیر: