-
- ارسالات
- 384
-
- پسندها
- 404
-
- دستآوردها
- 63
تو دلم عروسی به پا بود حالا قرش بده بالاخره میرم بیرون کلید و از جیبش در اورد و گرفت جلو روم
دستم و بردم جلو که ازش بگیرم که با کاری که کرد خشک شدم بیشعوووووور احمق کلید و انداخت تو شورتش
مهدخت:تو تو...تو تو چیکار کردی
توهان:اگه فکر کردی میزارم بری پیش اون کامی جون سخت در اشتباهی فقط یه راه هست که میتونی بری بیرون
اخیش با این حرفش یه نور امید تو دلم روشن شد
مهدخت:چیکار کنم برات هرچی بگی قبول
لبخندی شیطون زد که فهمیدم شرطش به هیچ عنوان خوب نیس
توهان:کار سختی نیس نترس اون وقتی میخواستی از تو جیبم کلیدو در بیاری الان باید حدود چند سانت دستت بیاد اینور تر
با تموم شدن حرفش جیغ زدم
مهدخت:خیلی بیشعور خری نکبت بی حیا خجالت نمی کشی به من میگی دستمو بکنم تو شورتت بزنم یکی از من بخوری ده تا از دیوار
توهان:میل خودته یا تا فردا صبح اینجا میمونی یا هم باید خودت کلیدو برداری
مهدخت:الهی زنت بچه نزاد الهی زنت ازت طلاق بگیره الهی زنت بیوه بشه
توهان:اِاِاِ چرا نفرین خودت میکنی دختر
مهدخت:یعنی چی من دارم زنتو نفرین می کنم اوسکول
توهان:ولش هنوز مغزت کوچیکه جوجو کوچولو
پووووف دلم میخواست سرمو بکوبم به دیوار
دستم و بردم جلو که ازش بگیرم که با کاری که کرد خشک شدم بیشعوووووور احمق کلید و انداخت تو شورتش
مهدخت:تو تو...تو تو چیکار کردی
توهان:اگه فکر کردی میزارم بری پیش اون کامی جون سخت در اشتباهی فقط یه راه هست که میتونی بری بیرون
اخیش با این حرفش یه نور امید تو دلم روشن شد
مهدخت:چیکار کنم برات هرچی بگی قبول
لبخندی شیطون زد که فهمیدم شرطش به هیچ عنوان خوب نیس
توهان:کار سختی نیس نترس اون وقتی میخواستی از تو جیبم کلیدو در بیاری الان باید حدود چند سانت دستت بیاد اینور تر
با تموم شدن حرفش جیغ زدم
مهدخت:خیلی بیشعور خری نکبت بی حیا خجالت نمی کشی به من میگی دستمو بکنم تو شورتت بزنم یکی از من بخوری ده تا از دیوار
توهان:میل خودته یا تا فردا صبح اینجا میمونی یا هم باید خودت کلیدو برداری
مهدخت:الهی زنت بچه نزاد الهی زنت ازت طلاق بگیره الهی زنت بیوه بشه
توهان:اِاِاِ چرا نفرین خودت میکنی دختر
مهدخت:یعنی چی من دارم زنتو نفرین می کنم اوسکول
توهان:ولش هنوز مغزت کوچیکه جوجو کوچولو
پووووف دلم میخواست سرمو بکوبم به دیوار